عصمت مطلقه پیامبر اکرم(ص) و نقد دیدگاه معتزله و اشاعره (بخش دوم)
نویسنده: محمد خانی
دیدگاه برگزیده
شیعه امامیه پیامبران و ائمه(ع) را در همه بخشهای زندگیشان از جمله تشخیص مصالح و مفاسد موضوعات و مسائل عادی زندگی و رهبری سیاسی جامعه معصوم می دانند. گفتار پیشوایان دینی و بزرگان علمی شیعه بیانگر این حقیقت است.[۱]
شیخ صدوق در بین امامیه به ظاهر مخالف این دیدگاه است، اما به نظر میرسد او نیز با دیگر عالمان شیعه هم رأی است. وی از سهو نبی سخن میگوید و از آن به سهو رحمانی تعبیر میکند بنابراین نسبت دادن نظریه سهو شیطانی نسبت به او صحیح نیست[۲].
در این نوشتار پس از اشاره به شؤون و وظائف پیامبر اکرم(ص)، گستره عصمت حضرتش را در این امور بیان خواهیم کرد.
شؤون و مناصب پیامبر اکرم(ص)
۱٫ تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت انسانها از جمله مهمترین وظائف مهم پیامبر اکرم(ص) به شمار میرود. قرآن کریم در اینباره میفرماید: {هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَىَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ[۳]}
در آیه دیگر نیز میفرماید: {کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَىَ وَ یُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ[۴]}
تعبیر تعلیم و تزکیه به صورت مطلق همه معارف الهی و دنیوی که در راستای تکامل انسانها صورت میگیرد را شامل میشود.
باید توجه داشت که پیامبر اکرم(ص) بخاطر دارا بودن تمام ویژگیهای برتری بخش به کاملترین شکل، رهبری معنوی و مادی مردم را عهدهدار بودهاند. قرآن کریم در اینباره میفرماید: {النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ …[۵]}
اولی بودن به دلیل این است که اطاعت از پیامبر اطاعت از خداست و چنین تبعیتی، سزاوارتر از تبعیت از خویش است[۶].
از این هدف در برخی آیات به «نجات از تاریکیها[۷]» تعبیر شده است.
صدرالمتألهین در اینباره مینویسد:
«فان الغرض الاصلی من بعثه الرسول و تلاوى الآیات علی العقول سیاقتهم الی رضوان ربهم و هدایتهم الی جواره الاطهر و ملکوت الانور»[۸]
۲٫ برقراری عدالت
برپایی قسط و عدل در همه شؤون آن از اهداف مهم پیامبر اکرم(ص) است. دراینباره قرآن کریم میفرماید:{قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ [۹]}در آیهای دیگر میخوانیم: {قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ[۱۰]}
پیامبر اکرم(ص) با برقراری حکومت اسلامی باطل را آشکار ساخت و ظالمان را در هم کوبید و دین حق را که عدالتش فراگیر بود ظاهر نمود. حضرت علی(ع) درباره این ویژگی پیامبر(ص) میفرماید: «و عدل فی کل ما قضی».[۱۱]
۳٫ داوری در اختلافهای مردم
قضاوت و رفع اختلاف بین مردم یکی از وظائف مهم پیامبران[۱۲] از جمله پبامبر گرامی اسلام(ص) است، قرآن کریم در اینباره میفرماید:{فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا[۱۳]}
در قرآن کریم اهداف دیگری نیز برای بعثت انبیاء بیان شده است مانند آزادی انسانها،[۱۴] سفارش به اخلاق ستوده،[۱۵] یادآوری نعمتها[۱۶] و … .
حال اگر پیامبر اکرم(ص) درباره این وظایف که بیشتر آنها ناظر به تشخیص موضوعات و امور اجرایی است دچار خطا و لغزش یا سهو گردد چگونه به آن اهداف بلند و آسمانی نائل خواهد آمد و مردم جامعه خویش را به سعادت خواهند رساند؟
اگر پیامبر اکرم(ص) در تشخیص مصالح و مفاسد امور چه در رهبری سیاسی و چه در تشخیص موضوعات احکام دینی و نیز در قضاوت و رفع اختلاف بین مردم معصوم نباشد، وجوب اطاعت بی قید و شرط و تسلیم مطلق در برابر او هم که در قرآن کریم بر آنها تأکید شده است بیمعنا خواهد بود.
از اینرو فخررازی در ذیل آیه یاد شده (داوری بین انسانها) تصریح میکند که این آیه بر عصمت انبیاء(ع) از خطای در فتوی و جکم دلالت دارد، زیرا خداوند اطاعت از ایشان را واجب شمرده و تسلیم واقعی را در برابرشان لازم نموده است. این امر، صدور خطا را از ایشان نفی میکند[۱۷].
به عبارت دیگر باید گفت که چگونه ممکن است پیامبر اکرم(ص) رهبری امت اسلامی را تا قیامت بر عهده داشته باشد و در همه امور راهنمای آنان باشد و عدالت واقعی و حقیقی را در جامعه اجرا نماید و در یک کلام اسوه همه جانبه مردم باشد اما خود در تشخیص مصالح و مفاسد امور و احکام و امور عادی دچار خطا و لغزش یا سهو گردد؟
پیامبر اسلام(ص) پیشوا و الگوی جاودانه انسانها تا روز قیامت است و آنان به گفتهها و سیره ایشان عمل خواهند کرد. حال اگر ایشان در امور عادی زندگی، امور رهبری سیاسی و تشخیص مصالح و مفاسد و حتی جزئیاتی مانند اعلام زمان صلح، ساختن مسجد و زمان هجرت، دچار لغزش و خطا گردد، مردم چگونه به ایشان اقتداء کنند؟ژ
الف) دلائل عقلی
با نگرشی جامع به این موضوع میتوان گفت که بیشتر دلائل مطرح شده درباره اثبات عصمت در حوزه دریافت و ابلاغ وحی و گناهان،این حوزه از عصمت را نیز دربر میگیرد.
۱٫ تلازم بعثت و عصمت
هدف از بعثت پیامبران و آفرینش انسانها تنها زمانی محقق خواهد شد که پیام الهی بدون هیچگونه کاستی و بهدور از هرگونه دخل و تصرف (عمدی یا سهوی) به دست مردم برسد. در غیر این صورت این هدف محقق نخواهد شد.
به عبارت دیگر هدف از بعثت پیامبران و ابلاغ وحی در صورتی کاملاً محقق میگردد که پیامبران همه معارف وحیانی و الهی را عملی کنند. برای رسیدن به این هدف لازم است تا پیامبر اکرم(ص) علاوه بر دریافت معصومانه معارف الهی در مرحله اجرا نیز معصومانه عمل نموده و بدون خطا و اشتباه، زمینه هدایت کامل بشر را فراهم کند.
عبارتها و استدلالهای بدون قید و شرطی که از سوی دانشمندان شیعه مطرح شده، ناظر به این نوع از عصمت معصومان است؛ شیخ طوسی در اینباره مینویسد: «و یجب فی النبی العصمى لیحصل الوثوق فیحصل الغرض[۱۸]»؛ شیخ مفید این مطلب را بهصورت پرسش و پاسخ مطرح میکند و مینویسد: فان قیل: ما الدلیل علی انه معصوم من اول عمره الی آخره؟ فالجواب ذلک انه لوعهدمنه فی سالف عمره سهو اونسیان لارتفع الوثوق عن اخباراته. . . فتبطل فائد البعثه[۱۹]». فاضل مقداد[۲۰] و استاد سبحانی[۲۱] نیز مانند این تصریحات را بیان کردهاند.
تعبیر به مطلق «عصمت» در عبارت شیخ طوسی و فاضل مقداد و دیگران[۲۲] گویای مطلب یاد شده است. شیخ مفید حتی سهو و فراموشی در زمان پیش از پیامبری و امامت معصومان را نیز نمیپذیرد و آنرا ناسازگار با فائده و غرض بعثت میداند.
۲٫ اعتماد
درباره دلالت این دلیل بر عصمت معصومان در حوزه دریافت وحی و گناهان گفته شده است[۲۳] که اگر پیامبران در دریافت و ابلاغ وحی و در کارهاشان معصوم نباشند، اعتماد و اطمینان مردم از آنان سلب خواهد شد و در نتیجه هدف بعثت محقق نخواهد شد.
دلالت این دلیل بر مسئله مورد بحث ما بسیار واضح است زیرا بیشتر مردمان با مشاهده حتی کوچکترین لغزش (هر چند به صورت اشتباهی) از سوی بزرگان از آن چشمپوشی نمیکنند و در نظرشان بزرگ جلوه داده میشود.
حال اگر شخص معصوم در اجرای احکام و امور شخصی و جزئی خود دچار سهو و فراموشی گردد، مردم چگونه به صحت وحی ابلاغ شده اعتماد خواهند کرد؟ آیا جز این است که این اعتماد کامل فقط در سایه عصمت مطلقه ایشان در همه امور حاصل خواهد شد؟
۳٫ اعجاز و عصمت
این دلیل نیز مانند دلائل یاد شده، عصمت معصومان در اجرای احکام و تشخیص مصالح و مفاسد را ثابت میکند. توضیح کامل دلالت این دلیل در بخش دیدگاه معتزله گذشت.
۴٫ لطف
با توجه به معنای قاعده لطف[۲۴] باید گفت که کاملترین مرتبه لطف آن است که شخص معصوم از هر گونه خطا به دور باشد. نیز در امر رهبری، به گونهای عمل کند که مسلمانان را به اطاعت خدا نزدیک نماید و از معصیت دور سازد. به همین دلیل نباید دچار سهو و خطا گردد و در امور شخصی و جزئی نیز معصوم از خطا باشد. در چنین فرضی است که لطف بودن عصمت معنا مییابد. قاضی عبدالجبار از بزرگان معتزله نیز به این مسئله اشاره کرده است.[۲۵]
۵٫ نفرت
معصیت پیامبر قبل از بعثت و پس از آن باعث ایجاد نفرت مردم به او میگردد. مردم نیز در مقابل کسی که گناه کار است آرام نخواهند بود[۲۶].
علاوه بر بزرگان امامیه، دانشمندان معتزله نیز این دلیل را مطرح کردهاند. قاضی عبدالجبار این دلیل را با بیانهای گوناگون یادآور شده است و آن را به عنوان یک اصل مورد توجه قرار داده است. او در اینباره مینویسد: «واجب است پیامبر از هرگونه عمل نفرتآوری چه صغیره و چه کبیره به دور باشد زیرا در غیر این صورت هدف از بعثت تحقق نخواهد یافت[۲۷]».
بر این اساس اگر پیامبر(ص) در امور مهم مربوط به رهبری و حکومت و نیز در اجرای احکام و امور شخصی دچار سهو و خطا گردد، این مسئله موجب دوری مردم از ایشان نخواهد شد؟
۶٫ عصمت و خاتمیت
همه مسلمان برآنند که پیامبر اسلام(ص) خاتم پیامبران است و پس از ایشان پیامبری نخواهد آمد. لازمه خاتمیت، جامعیت و جاودانگی اسلام برای همیشه آن است که باید پیامبر در همه امور دارای ملکه عصمت باشد، زیرا مردم بر اساس گفتار و رفتار ایشان عمل خواهند کرد.
۷٫ ضرورت عصمت حاکم اسلامی[۲۸]
بر اساس براهین عقلی، ولایت حقیقی و بالاصاله از آن خداوند متعال است[۲۹] و از میان انسانها فقط کسانی می تواند جانشین خداوند باشند که در مقام علم و عمل معصوم باشند و هیچ گونه خطا و لغزشی نداشته باشند.
در تأیید این برهان عقلی بیانهای نقلی فراوانی وجود دارد از جمله این آیه شریفه:
{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم[۳۰] }
لازمه اطاعت مطلق و بی قید و شرط از رسول و اولیالامر، عصمت همه جانبه آنان است زیرا کسی که در علم وعملش احتمال اشتباه وجود داشته باشد، اطاعت از او مطلق نیست بلکه مقید به تطبیق خواست او با خواست خداوند است[۳۱].
برخورداری از ملکه عدالت نیز در این امر کافی نیست زیرا عدالت از عصیان عمدی جلوگیری میکند اما مانع از سهو و نسیان نیست.
بنابراین باید گفت که شأن پیامبر (بهویژه پیامبر اکرم(ص)) شأن هدایت و رهبری مردم و رساندن آنان به کمال و سعادت است، از اینرو هر امری که به این هدف خدشهای وارد سازد نادرست خواهد بود.
ب. دلائل نقلی
آیات و روایاتی که عصمت معصومان در دریافت و ابلاغ وحی و گناهان را ثابت میکنند، موضوع مورد نظر ما را نیز میتوانند ثابت کنند، زیرا محدوده دلالت و شمول آنها عام است. برخی از این آیات و روایات از این قرارند:
آیات؛
۱٫ پیامبر و صراط مستقیم
در آیات قرآن کریم بر این مطلب تأکید شده است که پیامبر اسلام(ص) در صراط مستقیم قرار دارد. در سوره انعام میخوانیم: {قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِّلَّه إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ}[۳۲]. در سوره یاسین نیز آمده است: إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ}[۳۳]
انحراف پیامبر(ص) در امور رهبری و هدایت مردم و یا اجرای احکام و امور شخصی و جزئی هرچند بهصورت سهوی، انحراف از راه راست است که با این آیات ناسازگار است. بنابراین پیامبر اکرم(ص) باید از هرگونه انحراف و خطا مصون باشد تا مصداق کامل این آیه شریفه گردد.
۲٫ لزوم تبعیت محض
آیات متعددی در قرآن کریم مسلمانان را به تبعیت محض از پیامبر اکرم(ص) امر کردهاند، مانند:
- {. . . ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ}[۳۴]
- {مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظا}[۳۵]و[۳۶]
اگر پیامبر اکرم(ص) در اجرای احکام و یا هدایت و رهبری مردم و امور شخصی و جزئی دچار سهو و اشتباه شود، دیگر نباید مورد اطاعت و پیروی مطلق مردم قرار گیرد.
اطلاق این آیات همه موارد را شامل میشود به همین دلیل در همه موارد مأمور هستیم که از ایشان پیروی کنیم، لازمه این امر داشتن عصمت در همه امور است. از اینرو فخر رازی این آیه را قویترین دلیل بر عصمت پیامبر(ص) میداند.
۳٫ پیامبر(ص) الگوی مؤمنین
بر اساس آیه ۲۱ سوره احزاب پیامبر(ص) الگوی حسنهای برای مؤمنین است.
{َلَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَه حَسَنَه لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا}
قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست، برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند.
این آیه نیز از جهت دلالت همانند آیات یاد شده است، زیرا الگو بودن پیامبر بهصورت مطلق مطرح شده است و این امر مسئله مورد بحث ما را نیز در بر میگیرد. یعنی زمانی پیامبر به صورت مطلق الگو خواهد بود که هیچ گناه، خطا و اشتباهی نداشته باشد.
روایات،
به نظر میرسد از جهت دلالت، روایات صریحترین ادله دراینباره هستند زیرا علاوه بر دلائل مطلق، برخی روایات به مسئله مورد بحث ما تصریح کردهاند که به نمونههایی از آنها اشاره میکنیم:
الف) پیامبر اکرم(ص)
- حمادبن سلمى عن محمدبن اسحاق عن عمروبن شعیب عن ابیه عن جده قال: قُلتُ یا رسول الله اَکتُب کلَ ما اَسمعُ مِنک قال نَعَم قُلتُ فی الرضا والغَضَب قال نَعَم فانّی لا اقولُ فی ذلک کلّه اِلّا الحَق.[۳۷]
- روایت خزیمه: براساس این روایت روزی پیامبر اکرم(ص) شتری را از شخصی بنام سواءبن قیس خرید ولی او انکار کرد سپس خزیمه در این جریان به نفع پیامبر(ص) شهادت داد پیامبر(ص) از او پرسید: علت شهادت تو با اینکه در زمان خرید و فروش حضور نداشتی بر این امر چیست؟ خزیمه گفت: من شما را در مورد آنچه که از آسمان خبر میدهی قبول دارم پس چگونه در این امر قبول نداشته باشم و پیامبر(ص) فرمود: کسی که خزیمه به نفع او شهادت بدهد در اثبات حقانیت او کافی است[۳۸].
فخر رازی در اینباره مینویسد: اگر صدور گناه از پیامبر(ص) جایز باشد شهادت خزیمه روا نخواهد بود.
جای شگفتی است که ایشان عصمت پیامبران را در این مورد قبول ندارد اما باز هم به این روایت استدلال مینماید.
تصریح به کل که تمام افعال پیامبر(ص) را دربر میگیرد و در قالب حق و حقیقت صورت میگیرد دلیل بر عصمت آن حضرت میباشد.
ب) حضرت علی(ع)
ایشان در حدیث شریفی ضمن بیان صفات امام یکی ازآن صفات را عصمت میداند: «عَنِ الصَّادِقِ(ع) عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فِی بَیَانِ صِفَاتِ الْإِمَامِ قَالَ فَمِنْهَا أَنْ یُعْلَمَ الْإِمَامُ الْمُتَوَلِّی عَلَیْهِ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا صَغِیرِهَا وَ کَبِیرِهَا لَا یَزِلُّ فِی الْفُتْیَا وَ لَا یُخْطِئُ فِی الْجَوَابِ وَ لَا یَسْهُو وَ لَا یَنْسَی وَ لَا یَلْهُو بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا…»[۳۹]
ازآنجا که طبق عقیده شیعه امامیه پیامبر اکرم(ص) امام نیز هست همچنین وظایف امام رابه نحو اعلی دارد لذا در برخورداری از صفات نیز مشترک میباشند.
ج) امام باقر(ع)
در حدیثی از آن حضرت میخوانیم:
«إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیرا»[۴۰]
د) امام صادق(ع)
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) کَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ فِی شَیْءٍ مِمَّا یَسُوسُ بِهِ الْخَلْق»[۴۱]
در روایتهای فوق دستور پیامبر اکرم(ص) به نوشتن همه موارد و حق بودن آنها و نیز نفی هرگونه گناه صغیره و کبیره در همه موارد از جمله در امور دنیوی گواهی است که بر مدعای ما دلالت کامل و صریح دارد.
در روایات امام صادق(ع) نیز که میفرماید: «… لا یخطئ فی شیء مما یسوس به الخلق» تصریح کامل و دقیقی است بر اینکه ایشان در حکومت و رهبری مردم دچار لغزش و خطا نمیگردد.
سیره و اعتقاد اصحاب
طبق گزارشات موجود از سیره اصحاب رسول خدا(ص) چنین برداشت میشود که ایشان نیز قائل به عصمت مطلقه پیامبر(ص) بودند و پیامبر اکرم در برابر این اعتقاد و رفتار هیچگونه عکس العملی مبنی بر ردّ این اعتقاد انجام ندادهاند و میدانیم که تقریر و سکوت پیامبر(ص) در برابر این عمل حجت است. اینک به نمونههایی از آن اشاره مینمائیم:
- در جریان تقسیم غنائم جنگ حنین که پیامبر اکرم(ص) سهم زیادی را برای «مؤلفى قلوبهم» در نظر گرفتند، شخصی بنام ذی الخویصره تمیمی نسبت به این تقسیمبندی اعتراض کردند، پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: «وَیلَکَ اِن لَمَ یَکُنِ العَدلُ عِندی فَعنِدُ مَنَ یُکُونُ؟[۴۲]» اصحاب حضرت به اندازهای از این سخن به خشم آمدند که از آن بزرگوار اجازه کشتن او را خواستند ولی پیامبر اکرم(ص) در این مورد با آنان موافقت نفرمود.
شکی نیست که عکسالعمل صحابه در چنین مواقعی ناشی از اعتقاد آنها به امر عصمت پیامبراکرم(ص) بوده است.
- در جریان صلح حدیبیه نیز که پیامبر اکرم(ص) تصمیم به انعقاد قرارداد با مشرکان گرفتند عمربن خطاب نزد ابابکر رفت و نسبت به این عمل پیامبر(ص) به ابوبکر اعتراض کرد. ابوبکر در جواب گفت:
«اِنَّه رَسُولُ الله(ص) ولیس یَعصی رَبَّه. [۴۳]» «همانا او رسو ل خداست و هرگز خدای خود را نافرمانی نمی کند.»
- هنگامی که ابوبکر به خلاف رسید از زعامت و رهبری در این جایگاه هراسان و دچار تردید بود و میگفت پیامبر(ص) که در این مقام قرار داشت معصوم بود اما من معصوم نیستم گفته او در اینباره چنین است: «…ان رسول الله(ص) کان یعصم بالوحی و کان معه ملک[۴۴] …»
دقت در امور فوق که مورد اول با توجه به مقام و شأن قضاوت پیامبر(ص) صورت گرفته و حادثه دوم در مقام انعقاد قرار داد و صلح با مشرکین بوده و نیز در مورد سوم که ابوبکر به آن اعتراف میکند مربوط به مقام رهبری و زعامت ایشان در امر اداره و رهبری جامعه مسلمین است گویای این مطلب است که پیامبر اکرم(ص) در مقام سیاست و رهبری جامعه اسلامی و همچنین در امور شخصی معصوم از خطا بوده است و ایشان این اعتقاد امّت اسلامی را رد ننمودهاند.
(والسلام علی من اتبع الهدی)
- قرآن کریم، ترجمه آقای فولادوند.
- بابویه قمی (شیخ صدوق)، محمدبن علی، الاعتقادات فی دین الامامیه، چاپ دوم، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ه ق.
- سبحانی، جعفر، الالهیات، چاپ چهارم، قم، موسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۷ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقائد، چ۱۹، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۵٫
- حلی، حسنبن یوسف، انوار الملکوت، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۸ش.
- نراقی، محمدمهدی، انیس الموحدین، تهران، الزهراء، ۱۴۰۳٫
- عبکری البغدادی (شیخ مفید) محمدبن محمدبن نعمان، اوائل المقالات، چاپ دوم، بیروت، دارالمفید،۱۴۱۴ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق.
- طوسی، محمدبن حسن، التبیان، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
- صدرالمتألهین، محمدبن ابراهیم، تفسیرالقران الکریم، چاپ دوم، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۶۶ش.
- حرعاملی، محمدبن حسن، التنبیه بالمعلوم، چاپ اول، قم، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۸ ق.
- همدانی الاسدآبادی، ابیالحسن عبدالجباربن احمد، تنزیه القران عن المطاعن، بیروت، دارالنهضى الحدیثه، بی تا.
- الطبری، محمدبن جریر، جامع التبیان فی تفسیرالقران، ج۲۶، چاپ اول، بیروت، دارالمعرفى، ۱۴۱۲ق.
- تفتازانی، مسعودبن عمر، شرح المقاصد، چ۱، منشورات الشریف الرضی، بیتا، ص۵۰٫
- ایجی، عبدالرحمن، شرح المواقف، چ۱، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۹ق.
- ابن ابیالحدید، عزالدین ابوحامد، شرح نهجالبلاغه، چاپ اول، قم، نشر کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، ۱۳۳۷٫
- رازی (فخرالدین)، محمدبن عمربن حسین، عصمى الانبیاء، منشورات الکتبی النجفی، ۱۴۰۶ق.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق التنزیل، چاپ سوم، بیروت، دارالکتب العربی، ق
- حلی، حسنبن یوسف، کشف المراد، چاپ ششم، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۶هق.
- المتقی الهندی، علیبن حسامالدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، مؤسسى الرسالى، بیروت، ۱۹۸۹م.
- سیوری الحلی، جمالالدین مقدادبن عبدالله، اللوامع الالهیه فی مباحث الکلامیه، چاپ دوم، قم، دفترتبلیغات اسلامی، ۱۳۸۰ش.
- لشیبانی، احمدبن حنبل ابوعبدالله، مسند الامام احمدبن حنبل، مصر موسسى قرطبه.
- رازی، محمدبن عمر، المطالب العالیى من العلم الالهی، چاپ اول، بیروت، دار الکتب العلمیى،۱۴۲۰ق.
- قدردان قراملکی، محمدحسین، معجزه در قلمرو عقل و دین، چ۱، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۱ش.
- همدانی، الاسدآبادی، عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، قاهره، الدار المصریه ۱۳۸۵ق.
- رازی، ابوعبدالله محمدبن عمر، مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، چاپ سوم، بیروت دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ ق.
- شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دار المعرفى، ۱۴۰۲ق.
- بابویه قمی، محمد، من لایحضره الفقیه، چ۳، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ ق.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن طباطبایی، چ پنجم، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ ق،
- عبکری البغدادی (شیخ مفید)، محمدبن محمد نعمان، النکت الاعتقادیه، چاپ دوم، بیروت دارالمفید، ۱۴۱۴٫
- جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، چ۳، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۱ش.
—————————————————
پانوشت:
[۱]. روایاتی از ائمه طاهرین: رسیده مانند: انا و علی و الحسن و الحسین و تسعى من ولد الحسین مطهرون معصومون (بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۱) و نیز عبارات دانشمندان شیعه: بابویه قمی (شیخ صدوق) الاعتقادات، ص۳۶، اوائل المقالات، ص۶۲، کشف المراد، ص۳۴۹ …
[۲]. جهت مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مجله تخصصی کلام اسلامی ، محمدی راد، حمید، سهوالنبی(ص)، شماره ۲۴ سال ششم.
[۳]. “اوست آن کس که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و [آنان] قطعا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند” جمعه/۲٫
[۴]. “همانطور که در میان شما فرستادهای از خودتان روانه کردیم [که] آیات ما را بر شما میخواند و شما را پاک میگرداند و به شما کتاب و حکمت میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد” بقره/۱۵۱٫
.[۵] “پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیکتر] است” احزاب/۶٫
[۶]. طوسی، محمدبن حسن، التبیان، ج۸، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ص۳۱۷)
[۷]. ابراهیم/ ۱
[۸]. “همانا هدف اصلی از بعثت پیامبر و تلاوت آیات بر مردم راهنمایی آنان است در جهت خشنودی خدا و هدایت آنان است به عالم نور و پاکیها.” صدرالمتالهین، محمدبن ابراهیم، تفسیر القران الکریم، ج۷، چاپ دوم، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۶۶ش، ص۱۵۲٫
[۹]. شوری/۱۵٫
[۱۰]. اعراف/۲۹٫
[۱۱]. “در آنچه حکم راند دادگری کرده است” نهج البلاغه، خ۲۱۴٫
[۱۲]. “مردم امتی یگانه بودند پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب [خود] را بحق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند”. بقره/۲۱۳٫
[۱۳]. “ولی چنین نیست به پروردگارت قسم که ایمان نمیآورند مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند سپس از حکمی که کردهای در دلهایشان احساس ناراحتی [و تردید] نکنند و کاملا سر تسلیم فرود آورند”. نساء/۶۵٫
[۱۴]. اعراف/۱۵۷٫
[۱۵]. انعام/۱۵۳-۱۵۱٫
[۱۶]. اعراف/۶۹ و ۷۴٫
[۱۷]. رازی (فخرالدین) محمدبن عمر، مفاتیح الغیب، ج۱۰، چ۳، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق، ص۱۲۹٫
[۱۸]. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، پیشین، ص ۳۴۹٫
[۱۹]. “اگر سؤال شود: چه دلیلی بر عصمت از ابتدای عمر تا آخر عمر معصومین دارید میگوئیم: اگر در گذشته عمرشان سهو یا نسیانی گزارش شود اطمینان مردم از بین خواهد رفت و در نتیجه فایده بعثت منتفی خواهد گشت” البغدادی (الشیخ المفید)، النکت الاعتقادیه، پیشین، ص۳۷٫
- ۳٫ « … لولا العصمى لزم نقض غرض الحکیم» الحلی، مقدادبن عبدالله، اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه، پیشین، ص۲۴۵٫
- ۴٫ «انّ ثقى الناس بالانبیاء و بالتالی حصول الغرض من بعثتهم انما هو رهن الاعتقاد بصحى مقالهم و سلامى افعالهم»؛ سبحانی، جعفر، الالهیات پیشین، ج۳، ص۲۷٫
[۲۲]. الحرالعاملی، محمدبن حسن، التنبیه بالمعلوم، پیشین، ۱۱۱٫
[۲۳]. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۴۹٫
[۲۴]. لطف چیزی است که انشان به اطاعت خداوند نزدیک میکند و از معصیت دور میسازد (حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۸ش، ص۱۵۳٫
.[۲۵] همدانی، اسدآبادی، عبدالجبار، المغنی، چ۱۵، ص۲۸۱٫
[۲۶]. نراقی، محمد مهدی، انیس الموحدین، ص۹۹٫
[۲۷]. همدانی، اسدآبادی، عبدالجبار، المغنی، پیشین.
[۲۸]. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، چ۳، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۱ش، ص۹۷٫
[۲۹]. فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِی، سوره شوری/۹٫
[۳۰]. نساء/۵۹ “ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.”
[۳۱]. قال علی (ع): لَا طَاعَىَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَىِ الْخَالِقِ، بابویه قمی، محمد، من لا یحضره الفقیه، ج۲، چ۳، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ ق، ص۶۲۱.
[۳۲]. «اگر پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است» انعام/۱۶۱٫
[۳۳]. «تو از جمله پیامبرانی که در راه راست قرار داری» یس/۳و۴٫
- ۳٫ «آنچه را برای شما آورد بپذیرید و آنچه را از آن نهی کرد. خودداری کنید و از خدا پروا داشته باشید که او شدید العقاب است» حشر/۷٫
- ۴٫ «هر کس از پیامبر پیروی کند از خدا اطاعت کرده است و کسی که ازآن سرپیچی کند ما تو را در برابر او نگهبان نفرستادهایم». نساء/۸۰٫
- ۵٫ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به اذن الهی از او اطاعت کنند». نساء/۶۳٫
[۳۷]. “راوی از پیامبر سؤال میکند آیا هر چیزی از شما شنیدهام بنویسم؟ پیامبر(ص) فرمود بله؛ پرسید: آیا در حالت خوشحالی و غضب نیز بنویسم؟ فرمود: بله من در همه حالات چیزی جز حق نمیگویم” مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، پیشین، ج۲، ص۱۴۷٫
[۳۸]. رازی (فخرالدین)، محمدبن عمر، عصمى الانبیاء، پیشین، ص۲۰۱٫
[۳۹]. “از امیرالمؤمنین(ع) در بیان ویژگیهای امام روایت شده است که می فرماید: یکی از ویژگیهای امام آن است که تو بدانی امام معصوم از همه گناهان کبیره و صغیره است و در فتوای و پاسخ دادن دچار لغزش و اشتباه و سهو و فراموشی نمیگردد و به چیزی از امور دنیا سرگرم نمیشود” مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، پیشین، ج ۱۷، ص۱۰۸٫
[۴۰]. “همانا پیامبران گناه نمیکنند زیرا ایشان معصوم و پاک هستند مرتکب هیچ گناه صغیره و کبیرهای نمیشوند و از راه منحرف نمیگردند. همان، ج۲، ص۱۷۸٫
[۴۱]. “همانا رسول خدا(ص) مورد تثبیت، توفیق و تأیید روحالقدس بود و در آنچه مردم را هدایت می کرد دچار لغزش و اشتباه نمی شد”مان، ج ۱۷، ص۵٫
[۴۲]. “وای بر تو اگر عدالت را نزد من نتوان یافت کجا میتوان سراغ گرفت؟” شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، پیشین، ج۱، ص۲۷٫ والشیبانی احمدبن حنبل، ابوعبدالله، مسند الامام احمدبن حنبل، ج۲، مصر موسسى قرطبه، ص ۲۱۹٫
[۴۳] الطبری، محمد بن جریر، جامع التبیان فی تفسیرالقران، ج۲۶، چاپ اول، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق، ص ۶۰٫
[۴۴] المتقی الهندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۵، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۹۸۹ م ،ص۵۹۰٫