بال کبوتر
آن شب که گل ستاره پرپر میشد
خورشید به اشک خون شناور میشد
در ماتمت ای پیمبر رحمت و نور
افلاک پر از بال کبوتر میشد
مصطفی جلیلیان مصلحی
بی تو
چراغ لالهها زرد است بی تو
نگاه آرزو سرد است بی تو
دل هفت آسمان تاریک و دلگیر
زمین، آبستن درد است بی تو
مصطفی جلیلیان مصلحی
خورشید محمدی
خورشید محمدی نگر تابان شد
در دشت و دمن همه گل و ریحان شد
بر جمله عاشقان مبارک بادا
هم کل جهان ز نور او شادان شد
غلامحسین زنگویی
باران
دیوار و در از صدای من میگرید
با هقهق شانههای من میگرید
باران چه غریبانه فرو میریزد
انگار خدا برای من میگرید
سیدحسین سیدی
گلشن دل
از گلشن دل، دو رکن اهریمن را
پیوسته بهار کن «دی» و «بهمن» را
دل، جایگه حضرت رحمان شده است
ای دل! نه سزاست ره دهی دشمن را
علیاصغر دلیلی صالح
بزرگان
نوری بده آسمان ایمانت را
آبی برسان، آینۀ جانت را
تا مورد احترام فردا باشی
تعظیم کن امروز، بزرگانت را
علیاصغر دلیلی صالح
شعر بنده!
از دامن آفتاب، شب میریزد
از جامعۀ هنر، ادب میریزد
لبریز صنایع شده اشعار حقیر
یعنی که ز شعرمان رطب میریزد
علیاصغر دلیلی صالح
بیا
همیشه زندگی، همسایه با مرگ
وصیتنامۀ رنج است تا مرگ
دلم گم شد در این تکرار هر روز
به دیدارم بیا امروز یا مرگ
مرتضی سعیدی نائینی
دانلود فایل اشعار