تأملی در چالشهای برهان نظم
نویسنده: سیدحسن حسینی
چکیده:
این مقاله میکوشد با اشاره به جایگاه برهان نظم آن را تعریف نموده و پس از ذکر اقسام نظم و اشکالاتی که نسبت به این برهان مطرح نمودهاند تأمل نموده و پاسخ آنها را به بررسی بنشیند.
کلید واژهها: نظم، اتقان صنع، نظام بندی طبیعت، نظام احسن، براهین اثبات خدا
پیشگفتار
اعتقاد به خدا پرسابقهترین باوری است که ریشه در جان انسان دارد و از عمق فطرت او برمیخیزد و حقیقتی است که همیشه بشر به آن تعلق خاطر داشته و از هیچ کوششی در جهت مصونیت آن از ابتلاء به شک و تردید فروگذار ننموده است.
گذری – هرچند کوتاه- بر مباحث کلامی در بستر تاریخ نشان میدهد که موحدان در دفاع از این گوهر گرانبها جهدهای عظیم و تلاشهای فراوان نموده و با استوار ساختن براهین مختلف در اثبات این باور فطری پیوسته در جهت تحکیم آن برآمدهاند.
برهان نظم نمونهای از این جهاد مقدس است که با تأمل در نظم هستی و نظام مندی طبیعت سامان یافته تا عقل با توسل بدان گامی دیگر در عرصه اثبات خداند حکیم بردارد.
سعی این نوشته بر آن است تا ایرادهای مطرح شده نسبت به این برهان را مرور نموده و پاسخ آنها را به بررسی بنشیند. لکن پیش از ورود به اصل مبحث تذکاری نسبت به جایگاه این برهان ضروری به نظر میرسد.
جایگاه برهان نظم
در متون مقدس اسلام بویژه قرآن کریم این برهان از جایگاه ویژهای برخوردار است به گونهای که برخی معتقدند در این کتاب الهی «آیات مربوط به نظم و هماهنگی موجود در جهان از دیگر اقسام براهین خداشناسی به مراتب بیشتر بوده»[۱] و «دهها بلکه صدها آیه مردم را به مطالعه و تأمل در نظم و هماهنگی موجود در عرصههای مختلف ایستگاه آفرینش دعوت و تشویق میکند»[۲]
و انبیاء و اولیای الهی نیز اهتمام بلیغی در استفاده از این روش داشتهاند که احادیث و روایات مربوط به نظم به روشنی این مدّعا را اثبات میکند البته پرداختن به مستندات قرآنی و روایی و بررسی، تحلیل و تفسیر ادله نقلی برهان در این مختصر نمیگنجد و مجالی فراخ میطلبد.[۳]
این برهان در اندیشه غربی نیز اهمیت بسیاری دارد و پیشینه آن به افلاطون و ارسطو[۴] بلکه سقراط[۵] میرسد «و با فراز و نشیبهایی که در طول تاریخ مباحث دینی در غرب به خود دیده است همواره در نزد عدهٔ قابل توجهی از اندیشمندان موحد به عنوان یکی از برهانهای قابل اتکا برای هدایت به مبدأ هستی مطرح بوده است»[۶] و «تارخی اندیشه در غرب، شاهد رونق فراوان این گونه خداشناسی در سدههای اخیر است».[۷]
با همه تأکید و اهتمامی که متون دینی نسبت به این برهان دارد اندیشمندان مسلمان- حکیمان و متکلمان اسلامی- قاعده اخیر آنچنان که شایسته این برهان است به آن نپرداخته[۸] و «تا حدودی آن را مورد بی مهری قرار داده و تلاش چندانی در جهت تحکیم مبانی آن نکردهاند».[۹]
«و در بخش عمدهای از متون معارف و کلاسیک فلسفی و کلامی اثری از آن نیست»[۱۰] هرچند متکلمان و حکیمان معاصر نظر به مواجهه و رویارویی با اندیشههای غربی اقبالی مناسب و رویکردی قابل توجه به این برهان دارند و در بیشتر تألیفاتی که درباره براهین اثبات خدا تدوین یافته بحث برهان نظم نیز مطرح شده است.
از دیگر مطالبی که اهمیت این برهان را مینمایاند امتیازات آن است.
«ارتباط نزدیک مقدمات آن با شواهد تجربی و ملموس و گاه شگفت انگیز، خالی بودن آن از مفاهیم و قواعد پیچیده فلسفی که کار فهم را برای عموم آسان کرده، نزدیکی مضمون آن با محتوای بسیاری از آیات قرآن و تأیید آن توسط دستاوردهای جدید علوم تجربی»[۱۱] سبب گردیده تا مرحوم شهید مطهری بی اعتبار شدن این برهان را یکی از علل گرایش به مادیگری به شمار آورد. [۱۲]
تعریف برهان نظم
واژه نظم به معنی تألیف کردن است و به دانههای مروارید آنگاه که در رشتهای خاص قرار داده شوند گفته میشود منظم شدهاند به رشته و نخ یا چیز دیگری که این دانهها را به هم پیوند میدهد «نظام» میگویند و نظام ملاک پیوند اشیای مختلف است. [۱۳]
منتهی برای فهم این برهان به معنی لغوی نمیتوان اکتفا نمود زیرا «اگر تعریف برهان نظم و محدوده آن تبیین شود و نتایجی که از آن گرفته میشود، در حوزه مبادی، اصول موضوعه و حد وسط آن باشد، هم برهان نظم از بسیاری مغالطات مصون میماند و هم زمینه بسیاری از انتقادات و اشکالاتی که بر آن وارد میشود از بین میرود»[۱۴] و لذا باید این برهان تعریف شود و در میان تعریفهای ارائه شده برای این برهان تعریف دقیق و کوتاه چنین است:
«هماهنگی اجزاء یک مجموعه جهت نیل به هدف»[۱۵] و اصولاً برهان نظم در خداشناسی بر سه پایه و رکن اساسی استوار است: [۱۶]
۱- تحقق نظم در عالم هستی
۲- پذیرش علت فاعلی برای پدیدههای هستی
۳- پذیرش علت غایی برای پدیدههای عالم
«متکلمان الهی از برهان نظم در دو مورد بهره میگیرند:
الف) نظم جهان طبیعت حاکی از دخالت عقل و شعور در پیدایش آن است و هرگز این نظم را نمیتوان از طریق هیچ عامل ناآگاه تفسیر نمود.
ب) هرگاه از طریق برهان وجوب و امکان و دیگر براهین عقلی منتهی گشتن سلسله هستیهای امکانی به واجب الوجود بالذات اثبات گردید و روشن شد که نظم حاکم بر طبیعت فعل و کار اوست در این موقع از برهان نظم میتوان در اثبات صفات کمال او، مانند علم و قدرت و حیات و حکمت بهره گرفت، خواجه نصیر از برهان نظم در مورد دوم بهره گرفته است و اتقان و نظم حاکم بر جهان طبیعت را گواه بر علم و قدرت گرفته است».[۱۷]
اقسام نظم
نظم را بر حسب غایت و نتیجه پیوند میتوان به سه نوع تقسیم کرد:
۱- نظم استحسانی یا زیبا شناختی: در این قسم، نقش عامل ارتباط، ایجاد یک صحنه زیبا و لذت بخش است مانند نظم حاکم بر آسمان پرستاره در دل شب»[۱۸]
۲- نظم علّی و معلولی: در این قسم عقل با مشاهده اجزاء و معلولات یک مجموعه منظم به ضرورت وجود ناظم و علت آفریننده، این مجموعه و اجزاء منظم و معلول آن حکم میکند. [۱۹]
۳- نظم هدفمند یا غایتمند: در این نوع از نظم آنچه موجب ارتباط و پیوند اشیای مختلف میشود تأمین غرض و هدف واحد است[۲۰] و نیز نظم به سه قسم نظم اعتباری، صناعی و طبیعی (تکوینی) تقسیم شده است:
نظم اعتباری: تابع قرارداد اعتبار کنندگان است و در حالات مختلف متفاوت میشود[۲۱] مانند نظم صف سربازان.
نظم صناعی: این نوع از نظم طبق قانون خاص صنعت و فن ایجاد میگردد و برای هدف خاصی اعمال میشود مانند نظم حاکم بر اجزای رادیو.
نظم طبیعی و تکوینی: این قسم از نظم معلول ارتباط و ترتیب طبیعی و تکوینی حاکم بر اجزای یک پدیده طبیعی است نه ناشی از چینش قراردادی و یا صناعی اجزا و یا اعضای آن؛ مانند نظام حاکم بر سازمان اجزاء و اعضای بدن انسان[۲۲] و آنچه در برهان نظم از این اقسام مقصود ما است نظم هدفمند یا غایتمند در طبیعت و تکوین است.
اشکالات برهان نظم
اولین فردی که به صورت جدی برهان نظم را مورد شک و تردید قرار داد «دیوید هیوم» فیلسوف حس گرای انگلیسی (۱۷۷۶-۱۷۱۱) است. «او باور داشت که تنها معرفت مطمئن بشری آن است که مبتنی بر تأثیرات حسّی باشد».[۲۳] «وی کتابی تألیف کرده به نام «محاورات درباره دین طبیعی» در آن کتاب شخصی فرضی به نام «کلئانتس» از برهان نظم دفاع میکند و شخصی فرضی دیگر به نام «فیلون» بر آن خدشه وارد میسازد. البته هیوم شخصاً ماترالیست نیست او میکوشد ثابت کند که ادلهای که الهیون اقامه کردهاند استحکام علمی ندارد».[۲۴]
اشکال اول: قیاس به مصنوع بشری
از سخنان هیوم استفاده میشود که وی معتقد است «اساس برهان نظم بر شباهت میان مصنوعات طبیعت و مصنوعات انسان است؛ بر این اساس که جهان از نظر ترکیب و تألیف اجزاء مانند یک خانه و یا یک ماشین است که یک قوه بیرونی ذی شعور یعنی عقل و روح، آنها را برای دست یافتن به یک سلسله هدفها و غرضها به یکدیگر پیوند داده است اما این شباهت کامل نیست؛ یعنی قطعی و یقینی نیست، ظن و احتمال است. نمیتوان گفت که شباهت جهان به یک ماشین از شباهت آن به یک گیاه یا یک حیوان که دارای نیروی خود تنظیمی درونی است و به هیچ وجه از بیرون تنظیم نمیشود بیشتر است»[۲۵].
وی چنین میگوید: «اگر در جهان نظم هست چه بسا نیروی نظم دهنده در درون طبیعت باشد نه در بیرون آن، جهان به ساعت یا دستگاه ماشینی کمتر شباهت دارد تا به یک موجود گیاهی جاندار که مبدأ حیاتش درونی است چرا این بحث را با این حکم که نوعی مبدأ نظم یا قوه مولده یا قوه زندگی بخش ناآگاه در درون جهان وجود دارد به پایان نبریم»[۲۶].
«اقبال لاهوری نیز با تأثر از اشکال هیوم مینویسد: حقیقت این است که مشابهت و تمثیلی که این برهان بر آن بناء شده است اصلاً ارزشی ندارد، میان نمودهای طبیعی و کارهایی که بشر سازندهای میکند واقعاً شباهتی نیست»[۲۷].
پاسخ
«برهان نظم نه یک برهان حسی است که تمام مقدمات آن از حس گرفته شده باشد و نه از مقوله تمثیل است که ملاک قضاوت در آن «شباهت دو مصنوع» یا بیشتر به یکیدگر باشد و نه یک برهان تجربی است که مبنای استنتاج در آن تماثل افراد یک طبیعت به شمار آید بلکه یک برهان عقلی محض است و عقل پس از مطالعه در ماهیت نظم میگوید: ساختمان هریک از این پدیدهها که هر یک از اجزای بیشماری مرکب است حاکی از یک نوع محاسبه و اندازهگیری است که اجزای پدیدهها را با هم از نظر کمی و کیفی متناسب ساخته و درنتیجه در میان آنها همکاری و هماهنگی برقرار نموده است تا هدف خاصی تحقق پذیرد. چنین کاری زاییده علم و آگاهی و دقت و حساب است و تنها عامل آگاه میتواند با محاسبه و اندازه گیری به برنامه ریزی و سازماندهی بپردازد و شباهت جهان به کشتی یا بهرهگیری از تجربه و آزمون مدخلیت ندارد»[۲۸] و اگر فرض شود انسانی هیچ مصنوع بشری را مشاهده نکرده است باز با مشاهده نظم حیرت انگیز طبیعت به طراح آن اذعان میکند و قیاس و تشبیه به مصنوع بشری که موافقان دلیل نظم آن را در استدلال خود میآورند، آن نه به عنوان وجه استدلال بلکه به عنوان شاهد و مؤید استدلال است[۲۹].
اشکال دوم: نظم مولود خاصیت ذاتی ماده است
اگر نظم به ناظم احتیاج دارد، ناظم آن نه از برون بلکه از خود طبیعت نشأت میگیرد، در مرکبات، اجزاء و ترکیب آنها در کنار یکدیگر، یک نظم و خاصیت سومی به وجود میآورند؛ مثلاً از ترکیب هیدروژن و اکسیژن با حالت خاص آب پدید میآید که خاصیت میعان و رفع عطش را دارد، در جهان بزرگ طبیعت با مرور زمان انشقاق زمین از خورشید و قابل زیست بودن زمین برای نباتات، حیوانات و انسان به وجود آورده است[۳۰]. وی پس از اعتراف به وجود نظم در طبیعت این پرسش را مطرح میکند که آیا این نظم میتوانست جز از طریق طرحی آگاهانه به وجود آمده باشد؟ هیوم به عنوان نوعی راه حل، فرضیه اپیکوری با پیشنهاد میکند: عالم مرکب از تعداد بیشماری از ذرات صغار است که به طور تصادفی در حرکت هستند، در یک زمان نامحدود این ذرات صغار ترکیبات متعددی را پیدا میکنند و به انواع صورتهای گوناگون ممکن در میآیند. اگر یکی از این ترکیبات نظم ثابت و معینی را پیدا کنند – خواه موقت یا به طور دائم- این نظام در طی نظام مناسب، صورت استقرار خواهد یافت و ممکن است کیهان با انتظامی که هم اکنون در آن زندگی میکنیم، از این ترکیبات ساخته شده باشد[۳۱].
پاسخ
برای حل این اشکال میپرسم: اگر طبیعت خود ناظم خود است آیا این ناظم دارای هوش، شعور و فهم است؟ چنانچه پاسخ امثال هیوم مثبت باشد کبرای این برهان «هر نظمی دارای ناظمی با هوش و دارای شعور است».
ثابت میشود و آن وقت این پرسش به ذهن میآید که این هوش و شعور و فهم برای ناظم توسط کدام فاعل اعطا شده است.
چنانچه به فاعل مجردی در ماوراء طبیعت منتهی شود که با سایر براهین اثبات شود که آن فاعل بی نیاز از اعطای دیگری است ما ثابت میشود و اگر اعطای هوشی و شعور را به غیر چنین فاعلی نسبت دهند با پرسش را نسبت به آن فاعل مطرح میکنیم ولی اگر آنها بگویند: ناظم طبیعت هوشمند و دارای شعور نیست در پاسخ خواهیم گفت: مطابق قاعده عقلی «فاقد الشیء لا یعطیه» طبیعت نمیتواند آنچه را – هوش و طرح و شعور- که ندارد اعطاء کند.
و برخی از متکلمان معاصر با ذکر مثالی پاسخ را به این صورت تقریر نمودهاند:
«فرض کنید در یک انبار کالا، اجناسی از قبیل عطر، فلفل، کاکائو، زردچوبه، قند، شکر، زعفران، هل، نبات، بنفشه، عرق بهارنارنج و … موجود است و هر یک از این اشیای مادی، برای خود اثر طبیعی دارند، اگر کسی بپرسد چرا فلفل تند، قند و شکر شیرین وعرق بهار نارنج معطر است؟ پاسخ آن است که اینها خواص ذاتی این پدیدهها به شمار میروند ولی اگر در جهان علاوه بر ذات اشیاء و خواص فردی، نوعی ترکیب و تنظیم، نوعی ارتباط دقیق، نوعی پیوند و انسجام، میان اشیاء دیده شود و خواص مختلف آنها آنچنان هماهنگ و تلفیق گردند که از مجموع، هدف و منظور خاصی به وجود آید، هرگز در این صورت نمیتوان این هماهنگی و انسجام را از طریق خواص اجزای ماده توجیه کرد، زیرا نظریه «خاصیت ذاتی» اثر تک تک اجزاء را ایجاب میکند، نه انسجام و هماهنگی و نه تأمین هدف معینی را، در حالیکه ما در جهان علاوه بر آثار ذاتی ماده یک نوع هماهنگی و انسجام و این که از هر جزئی به اندازه لازم و حساب شده در پدیدهها وجود دارد را احساس و لمس میکنیم که هرگز نمیتوان آن را با نظریه خاصیت ذاتی توجیه کرد»[۳۲].
اشکال سوم: دلیل نظم با تعدد خدا و ناظم سازگاری دارد
«یکی دیگر از اشکالات هیوم این است که بنابر پذیرفتن اصل نظم و دلالت آن بر ناظم، باز هم این برهان آن خدای ادیان – که به وحدت و صفات کمالی مانند قدرت و حکمت، عدالت و خیرخواهی منصف است- را ثابت نمیکند چرا که وجود نظم جهان با تکثر ناظمها سازگاری دارد به این صورت که چند فاعل قادر هوشمند ممکن است با توافق یکدیگر به جهان نظم و سامان بخشند. هم چنین لازم نیست این فاعلها و ناظمها دارای صفات کمالی مانند عدالت و خیرخواهی باشند».[۳۳]
پاسخ
کارکرد هر برهانی به مقدار رسالت آن است
بیتردید این اشکال ناشی از عدم تصور صحیح از محدوده رسالت برهان نظم است زیرا آنچه طرفداران نظم میگویند آن است که این برهان صرفاً ثابت میکند در ورای نظاممندی طبیعت و هدفمندی هستی شعوری و عقلی وجود دارد که این نظم را بر طبیعت حاکم نموده است و اینکه آن ناظم باید خدای ادیان دارای اوصاف کمالی باشد از درون این برهان نمیجوشد و همین نکته سبب شده که برخی از اندیشمندان معاصر بنویسند: «برهان نظم به دلیل محدودیتی که از ناحیه کبرای قیاس بر آن تحمیل میشود، اولاً نظیر برهان حدوث و حرکت ناقص بوده و توان اثبات ذات واجب را ندارد و ثانیاً برای اثبات وصفی از اوصاف واجب نظیر ناظم و مدبر یا عالم بودن ناگزیر به یکی از براهین دیگر نظیر برهان امکان و وجوب اعتماد نماید»[۳۴].
البته اشکال شرور و نظم هستی و اینکه این نظاممندی طبیعت معلول صدفه باشد دو اشکال مهمی است که باید در مقاله مستقلی بررسی و تحلیل شوند.
———————
پاورقی:
[۱] – قدردان ملکی- محمد حسن- خدا در حکمت و شریعت (اصطیاد معارف عقلی از نصوص دینی)- چاپ اول- سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ۱۳۸۶ ص ۲۵۶
[۲]– همان ص ۲۶۰- لازم به تذکر است که جمعی از متفکران بر این عقیدهاند که قرآن از اثبات صانع بحث نکرده و وجود خدا، قطعی در نظر گرفته شده است و مباحث مطرح شده در قرآن، همگی به بعد از اثبات صانع مربوط است اما برخی دیگر از دانشمندان دینی برآنند که آیات متعددی به صراحت و گاهی به اشاره بحث اثبات خدا را نیز آوردهاند. رک: مقیسه (مغیثی)- حسینی- نظم هستی دصف برترین معرفت- چاپ اول- مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم- ۱۳۸۵ صص: ۳۰-۳۳ و دیلمی، احمد، طبیعت و حکمت پژوهشی در برهان نظم، چاپ اول، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، تابستان ۱۳۷۶، صص ۱۷۲ – ۱۷۴
[۳] جهت وقوف از برخی ادله برهان نظم در قرآن و روایات مراجعه شود به: خدا در حکمت و شریعت، صص ۲۴۷-۲۷۴ و نظم هستی صدف برترین معرفت، صص ۲۹-۸۱ و ربانی گلپایگانی، علی، الالهیات فی مدرسه اهل البیت (ع)، چاپ اول، ناشر: لوح المحفوظ، ۱۴۲۰ ه – ۲۰۰۰ م صص ۵۲ – ۶۹ حکمت پژوهشی در برهان نظم، صص ۱۶۷-۲۰۰
[۴] قدردان ملکی، محمد حسن، کلام فلسفی تحلیل عقلانی از آموزههای دینی، چاپ اول، نشر وثوق، ۱۳۸۳ ص ۳۹
[۵] طبیعت و حکمت پژوهشی در برهان نظم ص ۱۹
[۶] همان ص ۴۲
[۷] همان ص ۴۲
[۸] سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج ۱، چاپ دوم، کتاب طه، قم، بهار ۱۳۸۱، ص ۴۱-۴۳
[۹] طبیعت و حکمت پژوهشی در برهان نظم ص ۱۴
[۱۰] همان ص ۴۴
[۱۱] آموزش کلام اسلامی ج ۱ ص ۴۲
[۱۲] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱، علل گرایش به مادیگری، چاپ چهارم، انتشارات صدرا، ۲۲ بهمن ۱۳۷۲ ص ۵۳۷
[۱۳] ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، نشر ادب الحوزه، قم، محرم ۱۴۰۵، ص ۵۷۸: نظم: النظم التألیف.. و نظمت االؤلؤ ای جمعته فی السلک … والنظام: ما نظمت فیه الشیء من خیط و غیره … و نظام کل امر ملاکه
[۱۴] جوادی آملی، عبدالله، تبیینی براهین اثبات خدا (سلسله بحثهای فلسفه دین)، چاپ چهارم، مرکز نشر اسراء، آبان ۱۳۸۴، ص ۲۳۷
[۱۵] کلام فلسفی ص ۳۹
[۱۶] غرویان، محسن و غلامی، محمد رضا و میرباقری، سید محسن، آموزش عقاید ج ۱، چاپ سوم، انتشارات دارالعلم، ۱۳۸۱، ص ۵۵
[۱۷] سبحانی، جعفر، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ج ۱، چاپ دوم، مؤسسه امام صادق (ع)، قم، ۱۳۸۲
ص ۸-۷۹
[۱۸] طبیعت و حکمت پژوهشی در برهان نظم ص ۶۱
[۱۹] کلام فلسفی ص ۴۰
[۲۰] طبیعت و حکمت پژوهش در برهان نظم ص ۶۲
[۲۱] همان
[۲۲] همان ص ۶۳
[۲۳] باربور، ادیان، علم و دین، خرمشاهی، بهاءالدینی، چاپ پنجم، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۵، ص ۸۷
[۲۴] مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۱ (علل گرایش به مادیگری) ص ۵۳۸
[۲۵] همان، ص ۵۴۷
[۲۶] علم و دین، ص ۸۹
[۲۷] کلام فلسفی، ص ۵۰
[۲۸] مدخل مسائل جدید در علم کلام، ج ۱، صص ۸۴ و ۸۵
[۲۹] کلام فلسفی، ص ۵۰، جهت توضیح بیشتر و مطالعه نکاتی ظریفتر رک به: مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۱، صص ۵۴۷-۵۴۹
[۳۰] همان، ص ۵۰ و ۵۱
[۳۱] مدخل مسائل جدید در کلام، ج ۱، ص ۸۷ به نقل از: جان هیک/فلسفه دین/ ترجمه بهرام راد، ص ۶۳
[۳۲] همان، ص ۸۸ و ۸۹
[۳۳] کلام فلسفی، ص ۵۶ و ۵۷
[۳۴] تبیین براهین اثبات خدا، ص ۲۴۳، ناگفته نماند که دیدگاههای متکلمان نسبت به برهان نظم مختلف بوده که برخی آن را برهان منطقی دانسته و برخی دیگر با عنوان دلیل راهنما از آن یاد کردهاند و جمعی نیز دلالت آن را مورد انکار قرار دادهاند. جهت اطلاع بیشتر رک به: خدا در کمت و شریعت، صص ۲۵۶ – ۲۶۰