استاد: حجتالاسلاموالمسلمین مجتبی الهیخراسانی
چکیده:
پیش از هرچیز باید از نسبت واقعی میان دو حوزۀ فقه و تربیت گفت، یعنی کدام فقه و کدام تربیت. لذا استاد الهی برآن است که در فقه و تربیت باید ساحتهای متناظر را پس از تعیین قلمروی فقه و تربیت پیگیری کرد.
اما واضح است که میان دانش فقه و تربیت، یک مشابهت قویای هست. یعنی از بین علوم اسلامی، فقه معمولاً موردتوجه قرار میگیرد و از بین علوم انسانی، تربیت؛ چون یک دلیلش اهمیتداشتن فقه در منظومه علوم اسلامی و در منظومه علوم انسانی تربیت یا دانش تربیت بهمعنای وسیع آن. بنابراین چون در منظومه روانشناسی علوم تربیتی مثل روانشناسی یادگیری، تعلیم و تربیت، مشاوره، اخلاق کاربردی در تمام اینها ما با توصیهها و دستورالعملها مواجهیم ازاینجهت با فقه قابلمقایسهاند.
این گفتار در پی نسبتسنجی نیست بلکه فقط میخواهد ورودی به ساحتهای نسبت آندو کند. از نگاه استاد این سه ساحت عبارتاند از: ساحت اول: ساحت شناختی در فقه و تربیت؛ ساحت دوم: دانش و ساحت سوم: سنجش در ساحت واقع.
در ساحت دوم، استاد برآن است که مطابق مفهومشناسی دقیق شهید صدر از فقه، علم فقه، یعنی علمی که روابط آن موضع خداوند، موضع اسلام دربارۀ روابط آدمی را تبیین میکند البته به شکل استدلالی و روشمند. بنابراین موضوع فقه روابط آدمی است، این موضوع دقیقتر است تا بگوییم فعل مکلف.
لذا ماهیت فقه یک ترکیبی از اخلاقی و حقوقی است و ترکیبات دیگری هم موجود است و باید به این نتیجه رسید که مجموعه منظومه معارف اسلامی یک مرکب غریبی است و در هر حوزهای که شما دست میگذارید حرف برای آن موجود است.
در نسبت بین علم فقه و علوم تربیتی باید منظومه دانشهای تربیت را بجوییم. مثلاً بگوییم اینها در اصولشان چه شباهتها و چه افتراقهایی دارند، مبانی فلسفیای که ایندو گروه علم بر آنها بنا شدهاند چیست؟ از چه روشها و متدهایی برای تحقیق استفاده میکنیم؟ اینها مقایسه است و همچنین روابط آنها را آیا علوم تربیتی میتواند بر علم فقه اثر بگذارد؟ یا بالعکس آیا اطلاع فقیهان از علوم تربیتی بر فرایند فقاهت آنها تغییراتی را ایجاد خواهد کرد؟
متن کامل نشست