نویسنده: سامره رضایی
دانشآموختۀ مدرسۀ علمیۀ حضرت نرجس، سطح۳
چکیده
یکی از مشترکات کتاب مقدس و قرآن، بحث خلقت آدم و حوا است. طبق کتاب مقدس، موضوع آدم فقط در دو قسمت از سفر پیدایش بحث شده است و بنابرآن، خداوند آدم را از خاک آفرید و سپس خوابی عمیق بر وی مستولی کرد و آنگاه گوشتی از دندههای وی برگرفت و از آن، زنی خلق کرد. این عبارات در یهودیت، موجب پیدایش تفسیری ظاهری از متن شده و برآن است که جنس مرد بر زن برتری دارد. اما ضمن اینکه بحث خلقت آدم در قرآن با تفصیل بیشتری آمده است، باید گفت که آدم و حوا هردو از خاک آفریده شدهاند. بنابراین، در دیدگاه قرآن، خلقت حوا از یکى از دندههاى آدم شدیداً تکذیب شده و بنابر تفاسیر امامیه حوا از باقىماندۀ خاک آدم آفریده شده است. با بررسی آیات کتاب مقدس و قرآن به این نکتۀ اساسی پی میبریم که بنابر قرآن، خلقت آدم و حوا هردو مستقل و از یک جنس بوده است و هیچیک فرع و طفیلی دیگری نیست و هریک شخصیت مستقل دارد و خداوند هم به زن و هم مرد مستقلاً ارزش داده است.
کلیدواژه: خلقت انسان، آدم(ع)، حوا، حقوق بشر، قرآن، کتاب مقدس عبری.
مقدمه
موضوع این تحقیق، بررسی تطبیقی خلقت آدم و حوا در قرآن و کتاب مقدس عبری و بحث در چگونگی خلقت آدم و حوا است و اینکه آیا ایندو از یک جنس بودهاند و خلقتی جداگانه داشتهاند؟ و یا یکی اصل و یکی تابع و طفیلی دیگری بوده است؟
این موضوع از زمان خلقت آدم(ع) مطرح بوده است؛ بهطوریکه در کتب ادیان مختلف و بهویژه ادیان الهی به آن پرداخته شده است. در عصر حاضر که موج آزادیخواهی و رعایت حقوقبشر روبهافزون است، بحث حقوق زنان نیز از چالشهای اساسی است و اگر بخواهیم نگاه کتب مقدس ابراهیمی را در این موضوع بدانیم، شایسته است موضوع خلقت انسان بیشتر بررسی شود.
روش این تحقیق، بنیادی، تاریخی است و براساس راهبردها توصیفی، تحلیلی است که براساس روش کتابخانهای به جمعآوری اطلاعات پرداخته است.
بخش اول. کلیات و مفهومشناسی
واژۀ یهود از «هود» گرفته شده و بهمعنای توبه[۱] و بازگشت است.[۲] حدود هزارسال قبل از میلاد مسیح در اطراف نهروان و بحر المیت قوم کوچکی زندگی میکردند که آنان را عبرانیان، بنیاسرائیل و یا یهود میخواندند و یهود امت موسی(ع) است؛[۳] از اینرو بهخاطر انتساب یهود به ایشان، موسوی و یا کلیمی نیز خوانده میشوند. برخی سبب اطلاق این لفظ را این میدانند که یهود منسوب به اولاد بزرگتر یعقوب یعنی جناب «یهودا» است.
به یهودیان در تاریخ پیش از سکونت در فلسطین و زمان حضرت موسی(ع)، عبرانی میگفتند و پس از آن، بنیاسرائیل و سپس به یهود شهرت یافتند.
آدم: پدر بشر، بعضی گفتهاند به علت گندمگونیاش به این نام خوانده شده است.[۴] و برخی نیز معتقدند آدم به این نام خوانده شد چون بدن او از خاک است.[۵]
حوا: از الحوه به معنی سیاه مایل به سبز است و گفته شده که لب حوا سرخ مایل به سیاه بود.[۶] اسم مادر بشر، و معنی حوا این است که او از زنده(آدم) خلق شده است.[۷]
کتاب مقدس: عنوان مجموعهای از نوشتههای کوچک و بزرگ است که مسیحیان همه، و یهودیان بخش اول آن را کتاب آسمانی و الهی خود میدانند و صحیح آن است که این بخش با عنوان کتاب مقدس عبری خوانده شود زیرا واژۀ عهدین، تلقی مسیحیت از دو عهدی است که یهودیت هرگز آن را نمیپذیرد.[۸]
زبان عبری: زبان قوم بنیاسرائیل، عبرانی بوده است و آن، زبانی از شعب زبانهای سامی است و قوم بنیاسرائیل در زمانی که ملتی مستقل تشکیل داده بودند، بدان مکالمه میکردند. اصل کتاب مقدس یهود نیز به این زبان بوده است.[۹]
فصل اول: خلقت آدم و حوا در کتاب مقدس عبری
یهودیان معتقدند که حضرت اسحاق(ع) جانشین پدر خود حضرت ابراهیم(ع) گردید و بعد ایشان یعقوب که دوازده پسر داشت، به اسرائیل ملقب شد. سپس یکی از نوادگان لاوی دارای فرزندی شد که موسی نام گرفت و به پیامبری مبعوث شد.[۱۰] یهودیان مدعی هستند که شریعت یکی بیشتر نیست و آن شریعت موسی است که در تورات، اولین کتاب آسمانی آمده است و لذا آنچه به ابراهیم(ع) و جز او فرود آمده است، عنوان کتاب ندارد؛ بلکه صحف است.[۱۱]
کتاب مقدس عبری، مرد را در آفرینش، اصل میداند و معتقد است که وی از خاک آفریده شده است. آنگاه زن از زواید مرد و بهصورت یک فرع آفریده شده است و درنتیجه، تلقی و باور کتاب مقدس بر آن است که زن طفیلی مرد است.
اینک آیات این کتاب را در باب خلقت آدم و حوا بررسی میکنیم.
الف: خدا گفت: «آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم بر تمامی زمین و همۀ حشراتی که بر زمین میخزند حکومت نماید؛ پس خدا آدم را بهصورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید و خدا ایشان را برکت داده و فرمود: بارور و کثیر شوید، زمین را پُر سازید، در آن تسلط نمایید و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همۀ حیواناتی که بر زمین میخزند حکومت کنید.»[۱۲]
ب: «هنگامی که خداوند آسمانها و زمین را آفرید، هیچ بوته و گیاهی بر زمین نروییده بود؛ زیرا خداوند هنوز باران نبارانیده بود. همچنین آدمی نبود که روی زمین کشت و زرع کند … آنگاه خداوند از خاک زمین، آدم را سرشت، سپس در بینی آدم روح حیات دمیده، به او جان بخشید و آدم موجود زندهای شد … خداوند آدم را در باغ عدن گذاشت تا در آن کار کند و از آن نگهداری کند و به او گفت که از همۀ میوههای باغ درختان بخور، به جز میوۀ درخت شناخت نیک و بد؛ زیرا اگر از میوه آن بخوری، مطمئن باش خواهی مرد. خداوند فرمود شایسته نیست آدم تنها بماند باید برای او یار مناسبی بهوجود آورم. آنگاه خداوند همۀ حیوانات و پرندگانی که از خاک سرشته بود، نزد آدم آورد تا ببیند آدم چه نامهایی بر آنها خواهد گذاشت. بدین ترتیب، تمام حیوانات و پرندگان را نامگذاری کرد؛ اما برای او یار مناسبی یافت نشد. آنگاه خداوند آدم را به خوابی عمیق فرو برد و یکی از دندههایش را برداشت و جای آن را با گوشت پُر کرد و از آن دنده، زنی را سِرشت و او را پیش آدم آورد. آدم گفت این استخوانی است از استخوانهایم، گوشتی از گوشتم، نام او نساء باشد چون از انسان گرفته شده است.[۱۳]
اما موضوع بحث ما گرچه فقط کتاب مقدس عبری است؛ اما از آنجاکه مسیحیت نیز به بحث خلقت انسان در کتاب عهدعتیق وفادار است، لذا در اینجا فقط اشارهای مختصر به عهدجدید میکنیم.
آیات عهدجدید، خلقت آدم و حوا را بهطوراجمال بیان کرده است و به تفصیلِ چگونگی خلقت نپرداخته و آنچه را که در عهدقدیم آمده پذیرفته است و به توضیح آنچه در کتاب پیشین آمده، اکتفا کرده است. مثلاً عهدجدید، خلقت زن را از مرد دانسته است:
«اما هر زنی که سَر برهنه دعا یا نبوت کند، سر خود را رسوا میسازد … زیرا که مرد از زن نیست؛ بلکه زن از مرد است و نیز مرد بهجهت زن آفرده نشده؛ بلکه زن برای مرد، از این جهت باید عزتی بر سر داشته باشد به سبب فرشتگان.»[۱۴]
و نیز میخوانیم که: «آدم، اول ساخته شد و بعد حوا. آدم فریب نخورد؛ بلکه زن فریب خورده، در تقصیر گرفتار شد.»[۱۵]
فصل دوم: خلقت آدم و حوا در قرآن
قرآن، آیات فراوانی را به بحث خلقت انسان اختصاص داده است. بعضی از این آیات، مادۀ اولیۀ خلقت و بعضی هم مراحل خلقت را از ابتدا تا یک انسان کامل بیان کرده است. اینک این آیات را مرور میکنیم.
- «إنَ مَثَلَ عِیسی عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»؛[۱۶] «مثَل عیسی در نزد خداوند، چون مثَل آدم است که او را از خاک بیافرید و به او گفت: موجود شو. پس موجود شد.»
- «لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ»؛[۱۷] «ما آدمی را از گل خشک، از لجن بویناک آفریدیم.»
اصل معنای «صلصال» عبارت است از صدایی که از هرچیز خشکی چون میخ و امثال آن به گوش برسد، و اگر گِل خشکیده را صلصال گفتهاند همچنانکه در قرآن (مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ) آمده، بدین جهت است که وقتی روی آن راه میروند صدا میکند. کلمۀ «صلصله» بهمعنای آب باقیمانده، و «حمأ» نیز گِلی سیاه و متعفن است.
- «… وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَه مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»؛[۱۸] «آدمی را نخست از خاک (پست بدون حسن و کمال) بیافرید آنگاه خلقت، نژاد و نوع او را از چکیدهای از آب بیقدر (و نطفۀ بیحس) مقرر گردانید.»
بنابراین، آیۀ شریفه خلقت نوع انسان را بیان میکند؛ زیرا خلقکردن اولین موجودی که بقیۀ افرادش از آن منشعب میشوند، درحقیقت خلقکردن همۀ آنها است.[۱۹]
- «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَه مِنْ طِینٍ، ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَه فِی قَرارٍ مَکِینٍ، ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَه عَلَقَه فَخَلَقْنَا الْعَلَقَه مُضْغَه فَخَلَقْنَا الْمُضْغَه عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»؛[۲۰] «و همانا ما انسان را از عصارهای از گِل آفریدیم. سپس او را بهصورت نطفه در جایگاهی استوار قرار دادیم. سپس از نطفه، لختۀ خونی آفریدیم، آنگاه لختۀ خون را پارهگوشتی ساختیم و پارهگوشت را بهصورت استخوانهایی در آوردیم، و استخوانها را با گوشت پوشاندیم، سپس آن را آفرینش تازهای دادیم، پس شایستۀ تکریم و تعظیم است خداوندی که بهترین آفرینندگان است.»
کلمۀ «سُلالَه» در آیه، بهمعنای عصاره و کلمۀ «عَلَقَه» بهمعنای خون غلیظ و بستهشده و کلمۀ «مُضْغَه» بهمعنای پارهگوشت بدون استخوان است. امام باقر(ع) فرمودند: مراد از «خَلْقاً آخَرَ»، دمیدهشدن روح در بدن است.[۲۱]
درحقیقت نخستین آیه، به آغاز وجود همۀ انسانها اعماز آدم و فرزندان او اشاره میکند که همه به خاک بازمیگردند و از گِل برخاستهاند؛ اما دومین آیه، به تداوم نسل آدم از طریق ترکیب نطفۀ نر و ماده و قرارگرفتن در قرارگاه رحم اشاره دارد.[۲۲]
علامه طباطبایی معتقد است که مراد از انسان در جملۀ «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ»، فردفردِ آدمیان نیست، تا گفته شود که خلقت فردفرد از گِل نبوده؛ بلکه مراد، نوع آدمی است و خداوند میفرماید: مبدأ پیدایش این نوع، گِل بوده، که همۀ افراد منتهی به وی میشوند و خلاصه، تمامی افراد این نوع از فردی پدید آمدهاند که او از گل خلق شده، چون فرزندانش از راه تناسل و تولد از پدر و مادر پدید آمدهاند و مراد از آن فردی که از گل خلق شده، آدم و حوا(ع)است.
علامه سپس میافزاید، دلیل گفتار ما این است که دنبال جملۀ مورد بحث میفرماید: «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَه مِنْ ماءٍ مَهِینٍ»، یعنی سپس نسل او را از آبی بیمقدار خلق کرد، و این تعبیر میفهماند که منظور از مبدأ خلقت انسان، همان اولین فردی است که از گل خلق شده، نه فردفردِ انسانها، که از آبی بیمقدار خلق شدهاند، تا معنا چنین شود که خدا ابتدای انسانهای مخلوق از آب بیمقدار را، از گل قرار داد. زیرا اگر مراد این بود، جا داشت بفرماید: «ثُم جَعَلَه سُلالَۀً مِن ماءٍ مَهینٍ»(یعنی همان انسان را سلاله و خلاصهای کرد از آبی خوار و بیمقدار)، و دیگر حاجت به ذکر واژۀ «نسل» نبود! چون کلمۀ نسل بهمعنای ولادت و جداشدن فرزند از پدر و مادر است، و مقابلۀ بین «بدء خلق» و بین «نسل» بهخوبی میفهماند که مراد از انسان، نوع اوست، که ابتدای خلقتش از گل، و نسلش از آب مهین است.[۲۳]
- «یَأَیهُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَه وَ خَلَقَ مِنهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنهْمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَ نِسَاءً وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»؛ «ای مردم، بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همۀ شما را از یک تن بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن، خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکند، و بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر مسئلت و درخواست میکنید و دربارۀ ارحام کوتاهی نکنید، که خدا مراقب اعمال شماست.»[۲۴]
منظور از «نفس» بهطوریکه از لغت برمیآید، عین هرچیز است و نفس، چیزی است که انسان بواسطۀ آن انسان است و آن، عبارت است از مجموع روح و جسم در دنیا و روح به تنهایی در زندگی برزخ. و از ظاهر سیاق برمیآید که مراد از «نَفْسٍ واحِدَه» آدم(ع) و مراد از «زوجها» حوا باشد که پدر و مادر نسل انسان است که ما نیز از آن نسل هستیم، و از ظاهر قرآنکریم برمیآید که همۀ افراد نوع انسان به ایندو تن منتهی میشوند؛ زیرا در همین آیه فرمود: «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَه، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها».
این آیه میخواهد بیان کند که افراد انسان از حیث حقیقت و جنس، یک واقعیتاند، و با همۀ کثرتی که دارند همه از یکریشه منشعب شدهاند، لذا فرمود: «وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً …». ملاحظه میکنید چنین معنایی با این احتمال که مراد از «نفس واحده» و «زوج او» تمامی نر و مادههای بشری باشد نمیسازد. گذشته از این دلیل، آن معنا با غرضی که سورۀ نساء آن را تعقیب میکند سازگاری ندارد. ظاهر جملۀ مورد بحث یعنی جملۀ «وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» این است که میخواهد بیان کند، همسر آدم از نوع خود آدم بود، و انسانی بود مثل خود او، و این همه افراد بیشمار از انسان، که در سطح کرۀ زمین منتشر شدهاند، همه از دو فرد انسان مثل هم و شبیه به هم منشأ گرفتهاند.[۲۵]
برخی مفسران از این تعبیر، چنین فهمیدهاند که همسر آدم یعنی حوا، از بدن آدم آفریده شده و پارهای از روایات غیرمعتبر را که میگوید، حوا از یکی از دندههای آدم آفریده شده شاهد گرفتهاند!
اما با توجه به سایر آیات قرآن، هرگونه ابهامی از تفسیر این آیه برداشته میشود و معلوم میشود منظور آیه، این است که خداوند همسر او را از جنس او (جنس بشر) آفرید. در آیۀ ۲۱ سورۀ روم میخوانیم:
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها»؛ «از نشانههای قدرت خدا این است که همسران شما را از جنس شما قرار داد تا بهوسیلۀ آنها آرامش گیرید.» و نیز در آیۀ ۷۲ سورۀ نحل میفرماید: «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً»؛ «خداوند همسران شما را از جنس شما قرار داد.»
معنی «همسران شما را از شما قرار داد»، این است که از جنس شما قرار داد، نه از اعضای بدن شما!! و بنابر روایتی که از امام باقر(ع) در تفسیر عیاشی آمده، خلقت حوا از یکی از دندههای آدم شدیداً تکذیب شده و امام تصریح کردند که حوا از باقیماندۀ خاک آدم آفریده شده است.[۲۶]
بنابراین، آفرینش حوا پس از آفرینش آدم بوده است و قبل از آفرینش فرزندان آدم. تعبیر به «ثم» همیشه برای تأخیر زمانی نیست؛ بلکه گاهی برای تأخیر بیان نیز میآید. مثلا میگوئیم کار امروز تو را دیدیم سپس کار دیروزت را هم نیز مشاهده میکنیم.
روایتی که میگوید حوا از آخرین دندۀ چپ آدم آفریده شده است، بیاساس است و ممکن است از بعضی روایات اسرائیلی گرفته شده باشد. این برداشت نادرست، حتی برخلاف مشاهده و حس و تجربه است؛ زیرا طبق این روایت یک دندۀ آدم برداشته و از آن حوا آفریده شد، و لذا مردان یک دنده در طرف چپ کمتر دارند؛ درحالیکه میدانیم هیچ تفاوتی میان تعداد دندههای مرد و زن وجود ندارد و این تفاوت، یک افسانه بیش نیست.[۲۷]
نتیجه
با توجه به مباحث و آیاتی که در قرآن و عهدین در مورد خلقت آدم و حوا مطرح شد، درمییابیم که کتاب مقدس عبری در مورد خلقت آدم و حوا خیلی مختصر بحث کرده است. در این کتاب فقط اشاره کرده که جنس آدم از خاک بوده و حوا از قسمتی از بدن آدم خلق شده است؛ ولی به مراحل و چگونگی خلقت آدم و حتی نسل او نپرداخته است. اما قرآن علاوهبر اینکه به جنس آدم و حوا پرداخته، مراحل و چگونگی خلقت آدم و حوا را بهطور ویژه، و حتی مراحل خلقت نسل او را هم بیان کرده است. برخلاف عهدین که خلقت آدم(مرد) را اصل و حوا(زن) را فرع و از بدن آدم و مرد میداند، قرآن خلقت زن و حوا را هم مستقل دانسته و زن را طفیلی مرد و از دندۀ او نمیداند. بنابر تفاسیر امامیه، حوا از باقیماندۀ خاک آدم آفریده شده است.
نگاه قرآن به زن کاملاً انسانی است و براین اساس حقوق او محترم و مستقل درنظر گرفته شده است.
منابع
قرآنکریم.
کتاب مقدس٫
- ابنمنظور، محمد ابن مکرم، لسانُالعرب، انتشارات دار صادر، چسوم، بیروت، ۱۴۱۴ق.
- سلیمانیاردستانی، عبدالرحیم، کتاب مقدس، آیات عشق، قم، ۱۳۸۲ش.
- توقیفی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، تهران، ۱۳۸۰ش.
- راغباصفهانی، حسینبن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم الدار الشامیه، دمشق بیروت، ۱۴۱۲ق.
- صلواتیزاده، مسعود، نردبان سقوط(اسرائیلیات رد پای یهود در تفسیر و حدیث)، سبط النبی، قم، ۱۳۸۸ش.
- طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی التفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسویهمدانی، دفتر انتشارات جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه، قم، ۱۴۱۷ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، کتابفروشی مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵ش.
- فراهیدی خلیل بن احمد، العین، انتشارات هجرت، قم، ۱۴۱۰ق.
- قرائتی محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چیازدهم، ۱۳۸۳ش.
- قرشی سید علیاکبر، قاموس قرآن، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۱ش.
- معین محمد، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۵ش.
- مکارمشیرازی ناصر، تفسیر نمونه، دارُالکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ش.
- مهیار رضا، فرهنگ ابجدی عربیفارسی، بیجا، بینا، بیتا.
- هندینیشابوری، میرحامدحسین، عبقاتُالأنوار فی امامه ائمه الاطهار، کتابخانۀ عمومی امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان، ۱۳۶۶ش.
- واحد تدوین کتب درسی، شناخت ادیان، سازمان حوزهها و مدارس علمیه خارج از کشور، قم، ۱۳۸۰ش.
——————————————–
پانوشت:
[۱]. خلیلبن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۷۶
[۲]. رضا مهیار، فرهنگ ابجدی عربیفارسی، ص۲۷۰٫
[۳۱]. میرحامدحسین هندینیشابوری، عبقاتُالانوار فی امامه ائمهالاطهار، ج۱۱، ص۶۷۲٫
[۴]. حسینبن محمد راغباصفهانی، المفردات، ج۱، ص۷۰٫
[۵]. ابنمنظور، لسانُالعرب، ج۱۲، ص۱۲٫
[۶]. همان، ج۱۴، ص۲۷۰٫
[۷]. فخرالدین طریحی، مجمعُالبحرین، ج۱، ص۱۱۲٫
[۸]. عبدالرحیم سلیمانیاردستانی، کتاب مقدس، ص۱۹٫
[۹]. محمد معین، فرهنگ فارسی: ج۵، ص۱۱۵۶٫
[۱۰]. حسین توقیفی، آشنایی با ادیان بزرگ: ص۷۰-۸۱٫
[۱۱]. میرحامدحسین هندینیشابوری، همان، ص۶۷۲٫
[۱۲]. پیدایش، ۱: ۲۶-۲۸٫
[۱۳]. پیدایش، ۲: ۵-۳۱٫
[۱۴]. اول قرنتیان، ۱۱ : ۴-۱۲٫
[۱۵]. اول تیموتائوس، ۲ :۱۳-۱۴٫
[۱۶].آلعمران/۵۹٫ .
[۱۷]. حجر/۲۶٫
[۱۸]. سجده/۷-۸٫
[۱۹]. سید محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسویهمدانی، ج۱۲، ص۲۲۳٫
[۲۰]. مؤمنون/۱۲-۱۴٫
[۲۱]. محسن قرائتی، تفسیر نور، ج۸، ص۸۷٫
[۲۲]. ناصر مکارمشیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۰۷٫
[۲۳]. سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسویهمدانی، ج۱۶، ص۳۷۳٫
[۲۴]. نساء/۱٫
[۲۵]. سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسویهمدانی، ج۴، ص۲۱۴٫
[۲۶]. ناصر مکارمشیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۴۶٫
[۲۷]. همان، ج۱۹، ص۳۸۱٫