بررسی مسئلۀ خشونت انبیاء در کتاب مقدس
نویسنده : نرجس خاتونخمیسی
عضو حلقۀ علمی قرآن
چکیده
نگارنده با کاوشی در متون کتاب مقدس عهدین و قرآن به آیاتی میپردازد که در آن سخن از مقابله با مخالفان است. با بررسی چند بخش از عهدقدیم درمییابیم که پیامبران بنیاسرائیل برای بدستآوردن سرزمین موعود، کشتار مردان، زنان، بچهها و حتی حیوانها را مجاز میشمردند و اگر یکی از لشکریان سپاه یهودیان تخلفی میکرد، خودش و خانوادهاش را مستحق مرگ میدانستند و اموالش را آتش میزدند. دیدگاه قرآن دربارۀ مبارزات پیامبران و نوع مواجهه و برخورد با مخالفان، حدود مشخص و شرایط ویژهای دارد و حتی تاپیش از حصول شرایط، باب توبه باز است و رویکرد کلی قرآن، پرهیز از کشتار و خشونت علیه انسان، حیوان و طبیعت است. بنابراین روش قرآن در مقابله با مشرکان و اهلکتاب در مقایسه با روش کتاب مقدس در مقابله با بتپرستان، بسیار انسانی و قاعدهمند است.
کلیدواژه: خشونتگرایی دینی، خشونت در عهدقدیم، قرآنکریم، کتاب مقدس عبری، تورات، بتپرستی.
مقدمه
از دیرباز مستشرقین غربی، اسلام را متهم به خشونت میکنند و ادعا دارند که اسلام زیر سایۀ شمشیرها پیشرفت کرده است. این ادعای گزاف در حالی است که جنگهای صدر اسلام بیشتر حالت دفاعی داشته و در مقابله با مشرکین بوده و فقط در شرایط خاصی دستور به مقابله با اهلکتاب صادر شده است.
مثلاً قرآن میفرماید: «قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون»؛[۱] «با کسانى از اهلکتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمىآورند، و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانیدهاند حرام نمىدارند و متدیّن به دین حق نمىگردند، کارزار کنید، تا با [کمالِ] خوارى به دست خود جزیه دهند.»
در آیۀ بالا کارزار علیه کسانی جایز شمرده شده که ایمان به خدا و آخرت ندارند و حرمتشکنی میکنند. بنابراین قرآن برای دفع خطر مخالفان، چارچوب مشخصی دارد. در آیۀ زیر نیز نقض پیمان بهعنوان ویژگی مخالفان شمرده شده است: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ. الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَهُمْ لاَ یَتَّقُونَ»؛[۲] «بىتردید، بدترین جنبندگان پیش خدا کسانىاند که کفر ورزیدند و ایمان نمىآورند. همانان که از ایشان پیمان گرفتى ولى هر بار پیمان خود را مىشکنند و [از خدا] پروا نمىدارند.»
اما با مطالعۀ تطبیقی قرآنکریم و تاریخ اسلام با کتاب مقدس درمییابیم که در تمام فتوحات اسلامی اعمالی از قبیل جنایاتی که در کتاب مقدس عبری به چشم میخورد مشاهده نمیشود. در مطالبی که در کتاب مقدس نوشته شده خشونتهایی مشاهده میشود که امروزه مرتکبین آنها را جنایتکاران جنگی مینامند. با بررسی چند بخش از عهدقدیم بدست میآید که پیامبران بنیاسرائیل برای بدستآوردن سرزمین موعود، کشتار مردان، زنان، بچهها و حتی حیوانها را مجاز میشمردند و در این میان اگر از طرف یکی از لشکریان سپاه یهودیان تخلفی سر میزد، خودش و خانوادهاش را مستحق مرگ میدانستند و اموالش را آتش میزدند و جالبتر اینکه این جنایات را به خدا نسبت میدادند. و دیگر آنکه در تورات گناهانی را به پیامبران الهی نسبت دادهاند که از یک انسان عادی انتظار نمیرود. و رفتارهای متکبرانه و ناپسند و کثیفی را که برای پادشاهان و رهبران و فرزندان آنان عیب نمیدانستند، همان را برای مردم عادی گناه فاحشی میشمردند. گویی خداوند میان مردم عادی و پیامبران برای ارتکاب به گناه تفاوت قائل است! اصولاً یهودیت، حضرت داوود و سلیمان(ع) را پیامبران الهی نمیدانند؛ بلکه آنان را پادشاه میخوانند. و این نکته واضح است که در تمام کتاب مقدس عبری، آنچه ترجیح و امتیاز دارد، بحث قومیت قوم بنیاسرائیل است نه تربیت الهی و اطاعت از خداوند.
در این مقاله به خشونتها و ناهنجاریهای مذکور در عهدقدیم (داستان حضرت یوشعبن نون و سموئیل و داوود) اشاره میشود و در میانۀ مباحث و پس از این بخش به ذکر آیاتی از قرآن دربارۀ مبارزات غیرخشن انبیای الهی اشاره خواهیم کرد.
۱٫ داستان فتوحات یوشعبن نون به همراه نقد قرآنی خشونتها
خداوند پس از وفات موسی، یوشعبن نون، جانشین موسی(ع) را خطاب کرده و گفت:
«برخیز و بنیاسرائیل را از رود اردن بگذران و به سرزمینی که به ایشان میدهم، برسان. چنانکه به موسی گفتم: حدود سرزمین شما از صحرای نِگِب در جنوب تا کوههای لبنان در شمال، و از دریای مدیترانه در غرب تا رود فرات و سرزمین حیتیها در شرق، خواهد بود. و هیچکس را در تمامی عمرت یارای مقاومت در برابر تو نخواهد بود. و هرکس که از حکم تو روی گرداند و کلام تو را اطاعت نکند کشته خواهد شد.»[۳]
یوشعبن نون دو جاسوس را به شهر اریحا فرستاد. آندو پس از ورود به شهر به خانۀ فاحشهای به نام راحاب رفتند و شب را در آنجا گذراندند. همان شب به پادشاه اریحا خبر رسید که چند جاسوس اسرائیلی وارد شهر شدهاند.[۴] هنگامی که مأمورین پادشاه به خانۀ آن زن آمدند، آن زن آنان را پنهان کرده و از آنان میخواهد که در هنگام حمله به شهر او به او خانوادهاش امان دهند و آنان را نکشند. و جاسوسان نیز قول دادند و به او گفتند که در روزی که به شهر حمله میکنند، هرکسی که در خانه او باشد در امان است و هر کس در خانه او نباشد خونش به گردن خودش است[۵]. بعد از هفتروز که شهر را محاصره کردند هر آنچه در شهر بود از جمله مردان، زنان، پیرها، جوانان و کودکان و حتی چارپایان موجود در شهر را به ضرب شمشیر هلاک کردند.[۶] و یوشعبن نون به آن دو جاسوس گفت که به خانۀ آن زن بروید و چنانچه پیش او قسم خوردید او و خانوادهاش و آنچه دارد را بیرون آورید. آندو مرد نیز راحاب را با و پد و مادر و برادرانش را با هرچه داشت بیرون لشکرگاه اسرائیل جای دادند.[۷] و شهر را با آنچه در آن بود به آتش کشیدند و فقط ظروف نقرهای، طلائی، مسی و آهنی را به خزانۀ خداوند واگذار کردند.[۸]
همانطورکه مشاهده شد، در این کتاب، جان زن فاحشهای که به جاسوسان اسرائیلی پناه میدهد، از جان دیگر زنان، کودکان و سالخوردگان بیگناه ساکن شهر محترمتر شمرده میشود! علاوهبراین گویا فحشا اصلاً جزو گناهان کبیره نمیباشد و گویی که اصلاً مشکلی ندارد و ظاهراً از دیدگاه جناب یوشع، هدف وسیله را توجیه میکند!
نقد قرآنی: این درحالی است که در قرآن از قول تورات گفته شده است:
«وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ»؛[۹] «و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: «جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر، و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید، و با مردم [به زبانِ] خوش سخن بگویید، و نماز را به پا دارید، و زکات را بدهید» آنگاه، جز اندکی از شما، [همگی] به حالت اعراض روی برتافتید.»
و نیز در سورۀ انعام میخوانیم که:
«قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَکُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»؛[۱۰] «بگو: «بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم: چیزی را با او شریک قرار مدهید و به پدر و مادر احسان کنید و فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکشید ما شما و آنان را روزی میرسانیم و به کارهای زشت- چه علنی آن و چه پوشیده[اش]- نزدیک مشوید و نَفْسی را که خدا حرام گردانیده، جز بحق مکشید. اینهاست که [خدا] شما را به [انجامدادن] آن سفارش کرده است، باشد که بیندیشد.»
در ادامۀ داستان یوشع در کتاب مقدس عبری آمده است که:
«و بنیاسرائیل در آنچه که بر ایشان حرام شده بود خیانت ورزیدند زیرا عخان سبط یهودا از آنچه از غنایم بر آنها حرام شده بود مقداری برداشت و درنتیجه غضب خداوند بر قوم بنیاسرائیل برافروخته شد.»[۱۱] و «یوشع به عخان گفت: فرزندم در حضور خداوند خدای اسرائیل حقیقت را بگو و به گناه خود اعتراف کن به من بگو چه کردهای و چیزی را از ما مخفی نکن.»[۱۲] عخان در جواب وی گفت: در میان غنایم، چشمم به یک ردای زیبای بابلی، دویست مثقال نقره و یک شمش طلا که وزنش پنجاه مثقال بود، افتاد و من از روی طمع آنها را برداشتم. و یوشع دستور داد تا عخان را به همراه پسران و دخترانش و گاوها و گوسفندان و الاغهایش و خیمهاش و هرآنچه در خیمه داشت را به دره عخور ببرند.[۱۳] و در آنجا بنا به دستور جناب یوشع، عخان و خانوادهاش و حیواناتش را سنگسار کردند و سپس اجساد آنان و اموالشان را سوزاندند.[۱۴]
نقد قرآنی: حال اینکه قرآن در مورد دزدی، حد قطع دست دزد را مشخص کرده و فرماید: «السَّارِقُ وَالسَّارِقَهُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ…»؛[۱۵] «و مرد و زن دزد را به [سزای] آنچه کردهاند، دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببُرید، … » و نکته این است که این حکم با شرایطی عملی میشود؛ بنابراین اگر کسی قبل حصول آن شرایط، توبه کند، خد او را خواهد بخشید:
«فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛[۱۶] «پس کسی که بعد از ستمکردن(دزدی) توبه کند و مفاسد خود را اصلاح کند، یقینا خدا توبه او را میپذیرد زیرا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.»
و شدیدترین حدی که در دین ما برای مجرمین در نظر گرفته شده حد محارب است که اعدام و یا قطع دست و پا از جهات مختلف و یا تبعید است: «إنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»؛[۱۷] «سزای کسانی که با [دوستداران] خدا و پیامبر او میجنگند و در زمین به فساد میکوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت.»
و بلافاصله در ادامه همین آیه میفرماید: «إِلاَّ الَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛[۱۸] «مگر کسانی که پیش از دستگیرشدنشان توبه کنند پس بدانند که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.»
امروزه همین اسرائیلیها احکام مذکور و حکم قصاص را اعمالی وحشیانه و ضدّ حقوقبشر میدانند. در حالیکه در کتاب خودشان حد دزدی و خیانت در امانت، نه تنها مرگ شخص مجرم بلکه مرگ خانواده اش و نابودی اموالش میباشد. کتابی که آن را نازل شده از سوی خداوند به حضرت موسی و دیگر پیامبران الهی میدانند و خودشان نیز تابع آن هستند.
در ادامۀ خشونتهای داستان یوشع، در اینجا به اهمّ موارد فقط اشاره میکنیم:
و مردمان عای را کشتند تا حدی که نجاتیافتهای از میان آنان یافت نمیشد.[۱۹] لشکر اسرائیل پس از اینکه افراد دشمن را در خارج شهر کشتند، به عای وارد شدند تا بقیۀ اهالی شهر را نیز از دم شمشیر بگذرانند. در آن روز، تمام جمعیت شهر که تعدادشان بالغ بر دوازدههزارنفر بود، هلاک شدند. یوشع شهر عای را سوزانیده، بصورت خرابهای در آورد که تا به امروز به همان حال باقی است.[۲۰]
بعد از آن، یوشع و افرادش به لبنه حمله کردند، و خداوند آنجا را نیز با پادشاهش به دست ایشان تسلیم نمود، و آنها تمام ساکنان آن را مانند اهالی شهر اریحا از دم شمشیر گذراندند.[۲۱]
نقد قرآنی: اما بنابر قرآنکریم، شدیدترین آیات قرآن نخستین آیات سورۀ توبه میباشد که در آن خداوند دستور حمله به مشرکان را میدهد و نه زنان و فرزندان و سالخوردگان. و لذا خداوند در قرآن تعلیم میدهد که جای ممکن به جان و نفوس انسانها باید احترام گذارد:
«وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ»؛[۲۲] «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش بده تا سخن خدا را بشنود. آنگاه او را به جایگاه امنش برسان. این به این دلیل است که آنها قومی هستند که نمیدانند.»
این در حالی است که در تورات، جنایاتی را به خدا و پیامبر خدا(ص) نسبت میدهند که امروزه در تمام نقاط دنیا جنایاتی از این قبیل را تحت عنوان جنایات جنگی میشناسند. شاید از همین باب است که امروزه فرزندان ایشان دست به جنایاتی چون کشتار مردمان غیرمسلح، شکار زنان و کودکان میزنند. و جنایت را به جایی رساندهاند که خود را مجاز به کشتن خبرنگاران و حتی تیراندازی به آمبولانسهای سازمان صلیبسرخ میدانند.
بنابر تورات، گویی تمام رسالت یوشع نبی، کشورگشایی و کشتار مردم بیگناه بوده است نه هدایت و تربیت امت! علاوهبراین آنچه در تورات کنونی پایۀ اصلی تمام مطالب کتاب را شامل میشود، مباحث نژادپرستی و قومیتی است نه مسایل دینی و اخروی. بنابراین گویا ناهنجاریهای فردی و اجتماعی آنقدر اهمیت ندارند، و مهم این است که شما از قوم بنیاسرائیل باشید یا نباشید!
در ادامۀ قصۀ یوشع در کتاب مقدس عبری، داستان شائول آمده است که آن نیز دربردارندۀ برگی دیگر از خشونتهای بشری است.
«و سموئیل نبی به شائول گفت: پس الان برو عمالیقیها را شکست داده جمیع ما یملک ایشان را بالکل نابود ساز و بر ایشان شفقت نفرما. بلکه مرد و زن، طفل و شیر خوار، گاو گوسفند و شتر الاغ را بکش.»[۲۳] و نی این آیه که: «شائول عمالقه را از حویله تا شور را که دربرابر مصر است شکست داد و اجاج پادشاه عمالیق را زنده گرفت و تمامی خلق به دم شمشیر بالکل هلاک ساخت و اما شائول بهترین گوسفندان و کاروان و پرواریها را و برهها و هرچیز خوب را دریغ نموده و نخواست آنها را هلاک سازند. لیکن هرچیز خوار و بیمقداری را بالکل نابود ساخت.»[۲۴]
نقد قرآنی: باید به معتقدان به کتاب مقدس بگوییم، چگونه کسانی را که با اجرای حکم قصاص و دستگیری عدهای که امنیت اجتماع را به خطر میاندازند و فریاد از بینرفتن حقوق بشر را سرمیدهند، از این همه خشونتها که در کتاب مقدسشان ذکر شده شرم نمیکنند که پیامبرشان دستور کشتار همۀ مردم حتی کودکان و حیوانات که هیچ گناهی ندارند امر میکند و تازه فرمانروا را بهعلت نکشتن بعضی از حیوانات، توبیخ نموده و عزل میکند؟
آری! قرآن دربارۀ ایشان میفرماید: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ أُوْلَـئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِّنَ الْکِتَابِ حَتَّی إِذَا جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُواْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُواْ کَافِرِینَ»؛[۲۵] «پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ اینان کسانى هستند که نصیبشان از آنچه مقرّر شده به ایشان خواهد رسید، تا آن گاه که فرشتگان ما به سراغشان بیایند که جانشان بستانند، مىگویند: «آنچه غیر از خدا مىخواندید کجاست؟» مىگویند: «از [چشم] ما ناپدید شدند» و علیه خود گواهى مىدهند که آنان کافر بودند.»
در ادامۀ داستان انبیای کتاب مقدس، به داستان داوود پادشاه میرسیم. در کتاب دوم سموئیل میخوانیم که داوود، تابوت عهد را به اورشلیم میآورد[۲۶] و خداوند به داوود وعده سلطنت جاودانه خاندان او را میدهد.[۲۷] و بعد از این داوود فلسطینان را شکست داده و ایشان را ذلیل میسازد[۲۸] و هزاروهفتصد سوار و بیستهزار پیاده از او گرفت. و جمیع اسبهای ارابههایشان را پی کرد.[۲۹] و چون آرامیان دمشق به مدد هدد عزر، پادشاه صوبه آمدند، داوود بیستودوهزار نفر از آرامیان را بکشت.[۳۰]
نقد قرآنی: در کتاب مقدس، گناهی به حضرت داوود نسبت داده شده که از یک انسان عادی نیز بسیار قبیح است. بنابر آیات ۲ تا ۶ از کتاب دوم سموئیل، داوود با اوریا، همسر یکی فرماندهان جنگ، همبستر میشود و از او فرزندی بدنیا میآورد. اما بنابر دیدگاه قرآن،[۳۱] و با دقت در آیاتی که داستان آمدن دو متخاصم نزد حضرت داوود(ع) را روایت میکند، این مطلب را میرساند که این داستان، صحنهای بوده که خدایتعالی برای آزمایش داوود در عالم تمثل به داوود نشان داده تا او را به تربیت الهی تربیت کند و راه و رسم داوری عادلانه را به او بیاموزد. چون داوود بدون اینکه از طرف مقابل مطالبه شاهد کند در قضاوت عجله کرد و علیه فرد ثروتمند و به نفع فرد فقیر حکم کرد.[۳۲]
امام رضا(ع) در مورد داستان داوود با اوریا چنین فرمود: «در عصر داوود حکم چنین بود که اگر زنی شوهرش میمرد یا کشته میشد دیگر حق نداشت شوهری دیگر اختیار کند و اولین کسی که خدا این حکم را برایش برداشت و به او اجازه داد تا با زن بیوه ازدواج کند، داوود(ع) بود که با همسر اوریا پس از کشتهشدن شوهرش و گذشتن عدهاش ازدواج کرد و این سنتشکنی بر مردمان آن روز گران آمد.»[۳۳]
اما در کتاب مقدس عبری، که داوود را پادشاه میداند نه پیامبر، خشونتهایی را به او نسبت میدهد که از جباران و گردنکشان در طول تاریخ دیده شده است. شاید بهخاطر همین وعدۀ تورات مبنی بر جاودانهبودن سلطنت در داوود است که اخلاف ایشان در پی بدستآوردن همان سلطنت از نیل تا فرات هستند!
موارد خشونت در کتاب مقدس عبری، بیشتر از آن است که بیان شد، و این مقاله گنجای ذکر همه آنها را ندارد؛ اما از باب نمونه کافی است که با مطالعۀ بخشی از آیاتش به دیدگاه خشونتگرای متن موجود آن کتاب پی ببریم.
۲٫ دیدگاه قرآن دربارۀ مبارزات پیامبران
قرآن دربارۀ مبارزات پیامبران میفرماید: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ أُوْلَـئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِّنَ الْکِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُواْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُواْ کَافِرِینَ. قَالَ ادْخُلُواْ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَکُواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَـؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَـکِن لاَّ تَعْلَمُونَ»؛[۳۴] «چه بسا پیامبرانی که عالمان الهی به همراه آنان با دشمنان جنگیدند سپس در برابر آسیبهائی که در راه خدا به آنان رسید سستی نکردند و ناتوان نشدند و تسلیم نگشتند وخداوند شکیبایان را دوست دارد. و گفتار آنان در جنگها جز این نبود که پروردگارا گناهانمان و زیادهرویمان را بر ما ببخش و گامهایمان استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان.»
همچنین در سورۀ حج میخوانیم:
«الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ. الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ»؛[۳۵] «همان کسانى که بناحق از خانههایشان بیرون رانده شدند. [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مىگفتند: «پروردگار ما خداست» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمىکرد، صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مىشود، سخت ویران مىشد، و قطعاً خدا به کسى که [دین] او را یارى مىکند، یارى مىدهد، چرا که خدا سخت نیرومند شکستناپذیر است.»
همانطورکه ملاحظه شد، هدف از مبارزه در راه خدا حاکمکردن دین و روش خداپسندانه و رفتار پسندیده در زمین است. علاوهبراین، روش مبارزه باید براساس رضای خدا و انسانی باشد نه بر مبنای حاکمشدن بر سرزمینها و منابع دیگران. مبارزات منسوب به انبیای الهی در کتاب مقدس، با ددمنشانهترین روشها انجام میشد که برای توجیه رفتارشان آن را به خداوند نسبت میدادند و اکنون نیز پیروانشان برای رفتارهای ضدّانسانی خودشان علیه ملل دیگر، به همین تحریفات تمسک میکنند.
علاوهبراین سرزمینهای نامبرده در زمان حضرت موسی(ع) به بنیاسرائیل وعده داده شده بود نه در زمان حال. ساکنان آن سرزمینها نیز در آن روزگار (به شهادت تورات) بتپرست و کافر بودند. پس آنچه در تورات بیان شده، بحث غلبۀ خداپرستان بر بتپرستان است و نه تصاحب سرزمینهای خداپرستان!
نتیجه
از آنچه گذشت میتوان به نتایج زیر پی برد:
- تمام خشونتهایی که در تورات به خداوند نسبت داده شده، برای بدستآوردن سرزمینهای موعود به بنیاسرائیل جایز شمرده شده است.
- رفتارهایی که به پیامبران و فرمانروایان منصوب از ناحیۀ خداوند نسبت داده شده است، بسیار ناپسند و مخالف قوانین تورات است.
- در کتاب مقدس، نژاد بنیاسرائیل و سلطۀ آنان بر سرزمینهای موعود مطرح میباشد و نه هدایت بندگان خدا و حاکمشدن دین خدا با رعایت هنجارهای انسانی.
- کتاب مقدسِ تحریفشده، رفتارهایی را به پیامبران الهی نسبت میدهد که حتی از یک فرد عادی بسیار زشت و ناپسند است. اما قرآن و روایات معصومین(ع) شهادت میدهند که بیان این مطالب در کتاب مقدس ناشی از دستکاریهای علمای خائن بوده که در پی توجیه کارهای قبیح سردمداران و حفظ جاه و مال خویش بودهاند.
منابع
قرآنکریم (ترجمه فولادوند).
کتاب مقدس (انجمن پخش کتب مقدسه).
- صدوق، محمدبن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۴ق.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوىهمدانى، چپنجم، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه، قم، ۱۳۷۴ش.
————————————————-
پانوشت:
[۱]. توبه/۲۹٫
[۲]. انفال/۵۵-۵۶٫
[۳]. نک: یوشع، ۱: ۱-۱۸٫
[۴]. یوشع، ۲: ۱-۲٫
[۵]. یوشع، ۲: ۲۰٫
[۶]. یوشع، ۶: ۲۱٫
[۷]. یوشع، ۶: ۲۳٫
[۸]. یوشع، ۶: ۲۵٫
[۹]. بقره/۸۳٫
[۱۰]. انعام/۱۵۱٫
[۱۱]. یوشع، ۷: ۱٫
[۱۲]. یوشع، ۷: ۱۹٫
[۱۳]. یوشع، ۷: ۲۴٫
[۱۴]. یوشع، ۷: ۲۵٫
[۱۵]. مائده/۳۸٫
[۱۶]. مائده/۳۹٫
[۱۷]. مائده/۳۳٫
[۱۸]. مائده/۳۴٫
[۱۹]. یوشع، ۸: ۲۳٫
[۲۰]. یوشع، ۸: ۲۶-۲۸٫
[۲۱]. یوشع، ۱۰: ۲۹-۳۰٫
[۲۲]. توبه/۶٫
[۲۳]. اول سموئیل، ۱۵: ۳٫
[۲۴]. اول سموئیل، ۱۵: ۹٫
[۲۵]. اعراف/۳۷٫
[۲۶]. دوم سموئیل، ۶: ۱۲٫
[۲۷]. دوم سموئیل، ۷: ۱۶٫
[۲۸]. دوم سموئیل، ۵/۸٫
[۲۹]. دوم سموئیل، ۸: ۴٫
[۳۰]. دوم سموئیل، ۸: ۵٫
[۳۱]. رک: ص/۲۶٫
[۳۲]. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ترجمه سید محمدباقر موسویهمدانی، ج۱۷، ص۳۰۵٫
[۳۳]. عیون اخبار الرضا(ع)، ص۳۰۴٫
[۳۴]. آلعمران/۱۴۶-۱۴۷٫
[۳۵]. حج/۴۰-۴۱٫