جنّ از نگاه قرآن و عهدین
نویسنده: زهرا اشرف برجی
چکیده
جن، موجودی ناپیدا، دارای عقل و شعور، فهم و درک، مختار و مخیر است که میتواند راه زندگیاش را انتخاب کند و به راه راست یا منحرف برود؛ زیرا دارای اراده و مکلف به تکالیف الهی است و خداوندمتعال این موجود را قبل از انس خلق نموده است.
جن در قرآن بهصورت گسترده آمده، بهگونهای که به تمام ابعاد جن؛ ازجمله: خلقت، ویژگیها، اوصاف و… اشاره نموده است. اما در کتب مقدس تورات و انجیل، این امر بهطور محدود ذکر شده است و فقط وجود جن را تأیید کرده و اشاره کرده که برخی از افراد با اجنه ارتباط داشتهاند.
جنیان از نظر قرآن، موجوداتی نامرئی هستند که گاهی قابل رؤیت میشوند و انسان میتواند آنها را ببیند و قرآن تنها منبعی است که جن را بهعنوان یک موجود واقعی مانند انسان پذیرفته است و به دو دسته خوب و بد، صالح و فاسد تقسیم میکند و از نظر تکلیف و شایستگی مورد خطاب پروردگار قرار میگیرند. نگارنده در این مقاله، سعی کرده به مواردی که در عهدین آمده اشاره نماید و لذا درجایی که به این مقوله نپرداخته، نشان این است که کتب عهدین در آن زمینه سکوت کرده و چیزی را مطرح نکرده است.
کلیدواژه: جن، ماهیت جن، ارتباط جن با بشر و شیطان، ابلیس، ویژگیها و اعمال جن، خلقت جن.
مقدمه
خداوندمتعال در قرآنکریم از میان تمام مخلوقات، جن و انس را دو موجود با ارزش معرفی کرده است. در این کتاب الهی برای هرگروه، سورهای اختصاصی وجود دارد که بیانگر ویژگیهای آنان است که دیگر موجودات فاقد آن هستند و به اقتضای طبیعتشان از حواس بشر پوشیدهاند.
جن مانند انسان، مکلف به اعمال و در مقابل اعمالش مسئول و پاسخگو است. وی موجودی صاحب اراده است که از فرش الشیطان تا عرش الرحمان در خدمت امام مبین در میآید و گاه در خدمت ابلیس لعین چشم ما را بر روی بسیاری از حقایق و معارف دینی میبندد.
توصیف چنین موجودی به آسانی ممکن نیست؛ زیرا جهانی بسیارگسترده و پیچیده دارد و در تفکر و تصور عدهای خرافی و افسانهای یا نزدیک به آن است. اگر افراد به این موضوع با دید علمی و تحقیقی بنگرند، متوجه میشوند که جن نه تنها وجود دارد؛ بلکه مانند انسانها دارای عقل، شعور، فهم و درک است.
کتابهایی که در این زمینه نگارش شده یا اندک است و یا اینکه موضوع جن را با شیطان و ملک مطرح نمودهاند؛ ازجمله: معارف قرآن(محمدتقی مصباحیزدی)، قرآن در اسلام(علامه طباطبایی)، عالم الجن(سید جمیلی)، و… .
رویکرد مقاله، تطبیقی و با شیوۀ توصیفی و کتابخانهای پیش رفته است.
هدف از نگارش موضوع، پاسخگویی به چند سؤال است؛ ازجمله اینکه: آیا قبل از اسلام انسانها به وجود این موجود معتقد بودهاند؟ و آیا در کتب آسمانی نامی از آن آمده و اگر آمده، چگونه توصیف شده است؟
۱٫ مفهومشناسی
واژۀ «جن» ۲۲بار در قرآن آمده و هفتادو دومین سوره قرآن به نام این موجود است. همچنین الفاظ جنّ، جانّ و جنهّ ۳۱بار ذکر شده است. نظرات متعددی در رابطه با این واژه وجود دارد.
- جن با تلفظjenn و jen واژهای عربی و اسم است. در اغلب فرهنگهای لغت آن را موجودی خیالی و نامرئی، حدِّفاصل بین ارواح و انسانها تعریف میکنند که موجوداتی نادیدنی هستند و از چشم مردم پوشیدهاند. واحد آن «جنّی» jenni و مؤنث آن «جنیه» است.
- جان jann و اجانین ajanin جمع آن است. عوام برای جمعبستن واژه جن از کلمه اجنّه استفاده میکنند که درواقع اجنّه جمع واژۀ جنین است که به غلط چنین متداول شده است. هرچند همه دارای یکریشه هستند و همان معنای پوشیدگی، مخفی و مستوربودن را در ذهن تداعی میکند.[۱]
- بهمعنای پوشیده و پنهانبودن چیزی از حواس انسان است. آنها نوعی از موجوداتند که از آتش آفریده شدهاند، صاحب اراده و شعورند و از حواس ظاهر پوشیده میباشند.[۲]
- موجودی است که از اجسام سبک و نازک بهصورت مخفی تشکیل شده است.[۳]
- نوعی از ارواح عاقله ولی مجرد از مادی بشر است و مثل انسان دارای تکلیف، ثواب و عقاب میباشد.[۴]
- جن موجودی مکلف، باشعور، ناپیدا و ضد اِنس است و بهخاطر اینکه دیده نمیشود، جن نامیده شده است؛ اما از نظر قرآن هرموجود مخفی، جن نیست.[۵]
۲٫ ماهیت جن
تنها منبعی که در رابطه با خلقت جن میتواند اطلاعات کافی بدهد، قرآن است؛ زیرا احتمال هیچگونه اشتباهی در آن نیست. قرآن میفرماید: «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نار»؛[۶] «و جن را از شعلههاى مختلط و متحرّک آتش خلق کرد.»[۷]
طبق نظر قرآنکریم، «جن» مخلوقی غیرمادی است و با حواس پنجگانه قابل لمس و درک نیست؛ لمس نمیشود، نمیتوان آن را بویید و… . بهعبارت دیگر، این موجود را با عوامل و حواس ملکی نمیتوان دریافت کرد و بههمین دلیل برای انسانها قابل رؤیت نیستند؛ زیرا کارهای عجیب و حرکات سریع انجام میدهند.[۸]
نوع خلقت این موجود، قدرتی را به آنها داده که میتوانند خود را به اشکال مختلف دربیاورند. البته شکل اصلی آنها در حالت انقباض قابل دیدن و در حالت انبساط غیرقابلدیدن است. عالم جن غیر از عالم انسان و ملائکه است؛ ولی بین ایندو قدر مشترکی ازجمله عقل، ادراک، قدرت و اختیار و… وجود دارد.[۹] قرآنکریم در اینباره میفرماید:
«…إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُم…»؛[۱۰] «چه اینکه او و همکارانش شما را مىبینند و شما آنها را نمىبینید.»[۱۱]
جن نیز مانند انسان و هزاران مخلوق دیگر، یکی از مخلوقات الهی است. بعضی از موجودات محسوس و بعضی نامحسوس هستند که جن یکی از موجودات نامحسوس است. موجودی لطیف که اگر تغییر حالت بدهد در قوۀ حس و ادراک انسان به صورتهای مختلف محسوس میشود، او در روی زمین قبل از خلقشدن انسانها به وجود آمده است:[۱۲]
«وَالْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ»؛[۱۳] «و جن را خلق کردیم پیش از آفریدن انسان از آتش بىدود و لطیف.»[۱۴]
-
ارتباط مفهوم جن و شیطان
شیطان در معنای اصلیاش مفهوم وصفی یعنی «شریر» دارد که در قرآن صراحتاً به آن اشاره شده است. شیطان ممکن است از جن یا انس باشد که کارشان شرارت است و البته در میان شیاطین جن، فرد ممتازشان ابلیس است. وی آن هنگام که همۀ ملائکه در برابر آدم سجده کردند، از سجده امتناع کرد و این آیه اشاره به حقیقت و نوع شیطان از جن دارد:[۱۵]
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ…»؛[۱۶] ««به یاد آرید زمانى را که به فرشتگان گفتیم براى آدم سجده کنید، آنها همگى سجده کردند، جز ابلیس، او از جن بود، سپس از فرمان پروردگارش خارج شد.»
حال این پرسش مطرح است اگر ابلیس از جن است چگونه مشمول نافرمانی شد که برای فرشتگان در مورد سجده آدم مطرح شده است. اگر ابلیس از جن بود میتوانست بگوید من از فرشتگان خارج هستم به همین جهت سجده نکردم.[۱۷]
اما قرآنکریم در ماهیت وی میفرماید:
«خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ. وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ»؛[۱۸] ««انسان را از گل خشکیدهاى همچون سفال آفرید. و جن را از شعلههاى مختلط و متحرک آتش»
بنابراین طبیعت شیطان، غیر از طبیعت بشر است. لازم است بدانیم که ابلیس بهدلیل اینکه زیاد عبادت میکرد در جایگاه فرشتگان قرار گرفته بود، نه اینکه حقیقتاً از ملائکه باشد. در قرآن ذکر نشده که ملائکه از آتش خلق شدهاند؛ اما قرآن به صراحت بیان میکند که ابلیس عصیان نموده درصورتی که فرشتگان عصیان نمیکنند.[۱۹]
با دلایل قرآنی ثابت شد که ماهیت جن و شیطان یکی است؛ ولی با ماهیت فرشتگان تفاوت دارد. ابلیس بهخاطر عبادت، بندگی، اطاعت و قرب به پروردگار در صف فرشتگان جای گرفته بود. اگر غیر از این بود از فرمان پروردگار سرپیچی نمیکرد که تکبر و غرورش باعث سقوطش بشود و تمام سرمایۀ معنویاش از بین برود و منفورترین موجود از درگاه خداوندمتعال باشد؛ درحالیکه جنیان اینگونه نیستند. افرادی که کافر شوند منفور درگاه الهی میشوند و در آتش جهنم میسوزند و افرادی که صالح و مؤمن باشند در آخرت رستگار میشوند. میدانیم که ابلیس رئیس قوی شر است و جن و انس را به سوی کفر سوق میدهد و شیطان، فرزند ابلیس است که فقط با او ابلیس میمیرد.[۲۰]
۳٫ واقعیت جن
جن چگونه موجودی است که کلام الهی بارها موجودیت آن را تأیید میکند؛ ولی او همواره واقعیت خود را در هالهای از افسانه و اسطوره از انسانها پنهان کرده است؟!
جن از مفاهیم فرهنگ اسلام میباشد که در قرآن توجه خاصی بدان شده است. این واژه، خود مبیِّن ناپیدایی و رازآمیزبودنش در آفرینش است. جن یک حقیقت عینی است که تاکنون ارتباط خود را با جامعۀ بشری حفظ کرده است و انسان را بهسمت کنکاش و شناخت دعوت میکند.[۲۱]
بنابر نص قرآن، موجودات عالم به سهگروه تقسیم میشوند: ۱٫ جمادات؛ ۲٫ نباتات؛ ۳٫ و حیوانات که یا دارای عقلند؛ مانند: انسان، فرشته و جنیان؛ و یا فاقد عقل و شعورند؛ مانند حیوانات.[۲۲] با توجه به آیات قرآن و بدون هیچ شک و تردیدی، میدانیم موجودی به نام جن در جهان آفرینش وجود دارد که ازنظر تکلیف و شایستگی مورد خطاب پروردگار قرار گرفته و مشابه انسان است.
روایات و احادیث فراوانی از پیامبراکرم، حضرت علی و امامان(ع) و بزرگان علوم دینی در این خصوص وجود دارد که جنیان قبل از انسان خلق شدهاند و از آنجا که هردو از ماده آفریده شدند مادی هستند؛ ولی دو تفاوت اساسی با سایر موجودات دارند:
الف. میتوانند خود را به هرشکل و قیافهای تبدیل شوند و از چشم موجودات دیگر پنهان بمانند؛[۲۳]
ب. زمان برایشان معنا ندارد و اعمالی که انجام آن از توان انسان خارج است آنها بهراحتی قادر به انجامش هستند.[۲۴] بنابراین جن مثل انسان زندگی میکند، میمیرد و برانگیخته میشود. اساساً یکی از اهدافی که خداوندمتعال جن و اِنس را خلق نموده، این است که به تکامل برسند و به او نزدیک شوند.
اما با مطالعۀ کتاب مقدس(عهدین)، مطلبی در زمینۀ تفاوتها مشاهده نشد.
۴٫ ارتباط جن با بشر
پیش از ظهور اسلام، عربها دو پدیدۀ شعر و کهانت را اموری میدانستند که ریشه در عالمی دیگر دارد که در ورای این عالم محسوس و مرئی است و آن را همچون جهان و جامعۀ خود میدانستند که عالم جن بود. در نگاه آنها جنیان قبیلهای بودند که در بیابان (وادی عبقر) میزیستند.[۲۵]
در تصور عربها، تنها انسانهایی میتوانستند با جنیان ارتباط برقرار کنند که برخوردار از ویژگیهای خاصی باشند؛ زیرا صورت و سیرت جنیان متفاوت با نوع بشر بود که میتوانستند از مرزهای آسمان و زمین بگذرند و بر امور پوشیده و مخفی دست یابند.[۲۶]
فقط برخی از انسانها و بهویژه کاهنان با جنیان ارتباط برقرار میکردند. اعتقاد عربها به امکان ارتباط بشر با جن قبل از ظهور اسلام باعث شد، زمانی که پیامبراکرم(ص) در سرزمین عربستان مبعوث شد و از وجود کلام الهی(قرآنکریم) توسط فرشتۀ وحی (جبرئیل) خبر داد، آنها به راحتی بپذیرند. اگر چنین باورهایی ریشه در نگرش و اندیشۀ عرب آن روز نبود، پذیرش نزول فرشته و سخنگفتن او با بشر در نظرشان غیرممکن بود.
در قرآنکریم یک سورۀ کامل ویژۀ جنیان وجود دارد که احوال و طریقۀ ایمانآوردنشان به دین اسلام را بعد از شنیدن آیات بیان میکند. در این سوره، اینکه چگونه برخی از جنیان مؤمن و مسلمان میشوند و کردار سابق و نیز کردار آدمهایی که به ایشان پناه میبرند، ناپسند میشمارند، بحث شده است. همچنین این سوره، ارتباط جن با آسمان و امکان ارتباط برخی آدمیان با جنیان را نشان میدهد.
«یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا أَحَداً»؛[۲۷] «که به راه راست هدایت مىکند، لذا ما به آن ایمان آوردهایم، و هرگز احدى را شریک پروردگارمان قرار نمىدهیم.»
«وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً»؛[۲۸] «و اینکه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مىبردند، و آنها سبب افزایش گمراهى و طغیانشان مىشدند.»
علاوه بر قرآنکریم، کتابهای آسمانی دیگر به ارتباط بشر با جن اشاره کردهاند. برخی از افراد آن زمان برای اینکه با این موجودات ارتباط داشته باشند بخواهند کاری را انجام دهند، صاحبان اجنّه را حاضر و به حضور خود میطلبیدند تا با آنها همفکری کنند و بعد تصمیم بگیرند.
در کتاب عهدقدیم میخوانیم:
«صاحب اجنّه را برای من بطلبید تا نزد او رفته و از او مسألت نمایم.»[۲۹]
«تمنا اینکه بواسطه جن برای من فالگیری نمایی و کسی را که به تو بگویم از برایم برآوری.»[۳۰]
با این شاهد مثالها بهصورت مختصر ثابت شد که در کتاب مقدس عبری نیز مطالبی ذکر شده و این امر فقط به قرآن اختصاص ندارد.
۵٫ ویژگیهای جن
-
اهمّ اوصاف جن
وجود جن برای انسان قابل رؤیت و لمس نیست ولی جهان انسان برای جن قابل رؤیت و لمس است؛ زیرا دارای روح و نفس هستند. آنها در بین خودشان پیامبر ندارند باید از دستورات پیامبر آدمیان پیروی کنند؛ همانگونه که عدهای از آنها به حضرت عیسی(ع) و عدهای به حضرت محمد(ص) ایمان آوردند و بعضی هم از دستورات خداوند سرپیچی کردند و صفات زشت را درون خود پرورش دادند که در زیر به تعدادی از آنها اشاره میشود:[۳۱]
عفریت(شریر و خبیث): «قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ…»؛[۳۲] «عفریتى از جن گفت: من آن را نزد تو مىآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزى.»
- مرید[۳۳]: (از او خیری به کسی نرسد) «…وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاَّ شَیْطاناً مَرِیداً»؛[۳۴] «و (یا) فقط شیطان سرکش و ویرانگر را مىخوانند.»
«…وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ»؛[۳۵] «و از هر شیطان سر کشى پیروى مىکنند.»
«وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ»؛[۳۶] «و آن را از هر شیطان خبیثى حفظ نمودیم.»
در انجیل لوقا نیز میخوانیم:
«آنانی که در کناره راه هستند چون میشنوند، فوراً ابلیس آمده کلام را از دلهای ایشان میرباید مبادا ایمان آورده نجات یابند!»[۳۷]
مراد از شیطان همان افراد شریر جن هستند که میخواهند به هر طریق ممکن انسانها را از راه راست منحرف کنند و ایمانشان را بگیرند.
- قرین(همراه و همدم که از شخص جدا نشود):[۳۸]
«وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»؛[۳۹] ««هرکس از یاد خدا رویگردان شود شیطانى را به سراغ او مىفرستیم و همواره قرین او باشد.»
- رجیم(ملعون، نفرینشده):[۴۰]
«وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجِیمٍ»؛[۴۱] «و آن را از هرشیطان مطرودى حفظ نمودیم.»
در سفر لاویان از کتاب مقدس عبری آمده است:
«کسی که به اصحاب اجنه توجه نماید من روی خود را به ضد آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت.»[۴۲]
اگر صفت رجیم بر کسی غلبه کند خداوند او را گمراه میکند؛ بهطوریکه تا زمانی زنده است خوار و ذلیل باشد و مورد عفو و رحمت الهی قرار نمیگیرد.
- طاغوت(شیطان، اهریمن و گمراهکننده): «…فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى لا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛[۴۳] «بنابراین، کسى که به طاغوت [بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.»
در انجیل یوحنا از کتاب عهد جدید میخوانیم:
«شما از پدر خود ابلیس هستید و خواهشهای پدر خود را میخواهید به عمل آورید. به راستی که او از اهریمنترین گمراهکنندگان است. هرگاه به دروغ سخن میگوید از ذات خود میگوید؛ زیرا دروغگو و پدر دروغگویان است.»[۴۴]
- غرور(اغفالگری که زیاد اغفال میکند و منظور از آن شیاطین اجنه است):[۴۵] «… وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»؛ «و مبادا شیطان شما را فریب دهد و به (کرم) خدا مغرور سازد.»[۴۶]
- وسوسه[۴۷]: «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ»؛[۴۸] «پناه میبرم به خدا از شر وسواس خناس که از طایفه من هستند.»
در سفر لاویان میخوانیم:
«به اصحاب اجنه توجه میکنید و از جادوگران پرسش مینمایید تا خود را به ایشان نجس سازید، من یهوه هستم.»[۴۹]
با توجه به عقل و شعوری که خداوند به این طایفه داده باعث شده است تا برای آنها هم حسابی و کتابی نوشته شود و در پیشگاه خدا مسئول باشند. خداوند بدکاران جن و انس را به دورخ بشارت داده است و چون خداوند او را مانند انسان مختار آفریده و در انتخاب کارهایش آزاد گذاشته، اگر مرتکب گناهی شود و اوصاف رذیله را در خود پرورش دهد مشرک محسوب میگردد و مانند انسان راهی جز سرنگونشدن در دوزخ را ندارد.[۵۰]
-
اهمّ ویژگیهای جن
در رابطه با خصوصیات جن، آیات بسیاری در قرآن ذکر شده و لیکن از باب نمونه به چند مورد اشاره میکنیم.
- جن مانند انسان مکلف است و موجودی مختار و انتخابگر است که بر سر دو راهی قرار میگیرد. باید یکی را انتخاب کند اگر حق را پذیرفت به پاداش نیک میرسد و اگر باطل را به عذاب میرسد. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»؛[۵۱] «من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند).»
این آیه دلالت بر این دارد که جن و انس در تکلیف به عبادت شریک هستند.
- جنها دو دستهاند خوب و بد دارند، و همانند انسان به مؤمن و کافر تقسیم میشوند، و بعضی صالح و بعضی دیگر فاسدند. «وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ…»،« وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً * وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»؛[۵۲] «و اینکه در میان ما افرادى صالح و افرادى غیرصالحند، و ما گروههاى متفاوتى هستیم. و اینکه گروهى از ما مسلمانان، و گروهى ظالمند، هرکس اسلام را اختیار کند راه راست را برگزیده و اما ظالمان آتشگیرۀ دوزخند.»
- پیامبرانی برای جن مبعوث شده و پیام الهی را به آنها رسانده است: «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَلَمْ وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ یَأْتِکُمْ… عَلَیْکُمْ آیاتِی…»؛[۵۳] «اى جمعیت جن و انس آیا رسولانى از شما به سوى شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو مىکردند.»
- برخی از آنها که مسلمان هستند رستگار میشوند و برخی که کافر هستند به همان عذاب دوزخ انسان دچار میشوند: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها..»؛[۵۴] «به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دلها [عقلها]یى دارند که با آن (اندیشه نمىکنند، و) نمىفهمند… .»
- تعداد جنیان بیش از آدمیان است: «وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ…»؛[۵۵] «در آن روز که (خدا) همه آنها را جمع و محشور میسازد، (مىگوید:) اى جمعیت شیاطین و جن! شما افراد زیادى از انسانها را گمراه ساختید.»
- این نوع از مخلوقات مانند انسان زندگی، مرگ و قیامت دارند: «أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ…»؛[۵۶] «آنها کسانى هستند که فرمان عذاب همراه اقوام (کافرى) که قبل از آنها از جن و انس بودند در باره آنان مسجل شده.»
- آنها قدرت بر انجام کارهای مورد نیاز انسان دارند: «وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ…* یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ…»؛[۵۷] «و گروهى از جنّ پیش روى او به اذن پروردگارش کار مىکردند و هر کدام از آنها که از فرمان ما سرپیچى مىکرد، او را عذاب آتش سوزان مىچشانیم! آنها هرچه سلیمان مىخواست برایش درست مىکردند: معبدها، تمثالها،… .»
- قدرت نفوذ در آسمانها و استراق سمع دارند: «وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً»؛[۵۸] «و اینکه ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها مىنشستیم امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابى را در کمین خود مىیابد!» در تفسیر المیزان آمده است که جنیان آزادانه به آسمان بالا مىرفتند، و در جایى که خبرهاى غیبى و سخنان ملائکه به گوششان برسد مىنشستند.[۵۹]
علاوه بر این، کارهایی سریع و اعمالی شاقه را میتوانند انجام دهند، که از نوع بشر ساخته نیست، که در آیات مربوطه به قصۀ حضرت سلیمان(ع) و اینکه جن مسخر او بودند آمده است.
-
صفات مشترک و تباین جن با ملائکه
عالم جن مثل ملائکه غیبی است هر دو از چشم انسانها پوشیده و مخفی هستند. در اصل خلقت با هم اختلاف دارند ملائکه از نور، جن از آتش خلق شده است. جن زاد و ولد دارد، میخورد و میآشامد، دارای تولید نسل است ولی ملائکه هیچ یک از این صفات را ندارد همچنان که در میهمانی حضرت ابراهیم دو فرشته نمایان شدند.
- مخفی و عدم رویت: هر دو مخفی هستند و با چشم دیده نمیشوند: «… إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ…»؛[۶۰] «چه اینکه او و همکارانش شما را مىبینند و شما آنها را نمىبینید.»
- از عالم غیب چیزی نمیدانند:[۶۱] «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً»؛[۶۲] «عالم الغیب او است، و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد.»
- هردو در انتقال چیزی از جایی به جای دیگر، از سرعت بالایی برخوردار هستند؛ بهطوریکه انسان برای انتقال آن باید زمان زیادی را صرف کند.
- صعود و نزول میکنند:[۶۳] «إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَهٍ الْکَواکِبِ * لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ»؛[۶۴] «ما آسمان پائین را با ستارگان تزیین کردیم* آنها نمىتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند (و هرگاه چنین بخواهند) از هرسو هدف تیرها قرار مىگیرند!»
«وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ وَ ما یَسْتَطِیعُونَ * إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ»؛[۶۵] «شیاطین و جنیان این آیات را نازل نکردند.* و براى آنها سزاوار نیست، و قدرت ندارند.* آنها از استراق سمع (و شنیدن اخبار آسمانها) برکنارند.»
فرشته هرگاه به فرمان الهی نزول میکند؛ ولی باز صعود میکند؛ ولی اجنه و شیاطین اگر نزول کردند دیگر نمیتوانند صعود به عوالم بالا را داشته باشند.
- با انسان همراه میشوند:[۶۶] «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِید* ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»؛[۶۷] «به خاطر بیاورید هنگامى که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت مىدارند. هیچ سخنى را انسان تلفظ نمىکند مگر اینکه نزد آن فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام ماموریت است.»
-
اهمّ اعمال جن
این موجود پوشیده و مستور که قادر به حرکات سریع و اعمال شاقه هستند اگر وجهه شیطانیاش در وجود انسان رسوخ کند او را به سمت بدترین اعمال سوق میدهد از جمله:
- تزیین باطل: از اعمال شیاطین جن در نفس انسان تزیین باطل است بهطوری که هرباطلی را حق جلوه میدهد. «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا»ً؛[۶۸] «بگو آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) کیانند.* آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده، با اینحال گمان مىکنند کار نیک انجام مىدهند!»
- اغواگری و وسوسه برای گمراهکردن انسانها: این امر از شیاطین جن و انس حاصل میشود. آنها با بعضی انسانها ارتباط برقرار میکردند و با آگاهی محدودی که نسبت به بعضی از اسرار پنهانی داشتند به اغوای انسانها و وسوسۀ آنها میپرداختند.
«وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً»؛[۶۹] «و اینکه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مىبردند، و آنها سبب افزایش گمراهى و طغیانشان مىشدند.»
در انجیل لوقا از کتابهای عهدجدید نیز به اغواگری شیطان اشاره شده است:
«ابلیس او را به کوهی بلند برده تمامی ممالک جهان را در لحظهای به انسان نشان داد.»[۷۰]
- غفلت از ذکر خدا از مهمترین اعمال آنها است؛ بهطوریکه انسان آنچه که خیر و صلاحش در آن است فراموش میکند، واجبات را ترک میکند و از محرمات و منکرات استقبال میکند. تمام این امور از عمل شیاطین جن است و بهوسیلۀ همین کارها شما را از ذکر خدا و نماز بازمیدارد.[۷۱]
«إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاهِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؛»[۷۲] «شیطان مىخواهد در میان شما بوسیله شراب و قمار عداوت ایجاد کند و شما را از ذکر خدا و از نماز باز دارد آیا (با اینهمه زیان و فساد و با این نهى اکید) خوددارى خواهید کرد؟!»
- امر به فحشا و منکر: «… وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ…»؛[۷۳] «اى شیطان بگذارد (گمراهش مىسازد)، چرا که او امر به فحشاء و منکر مىکند، و اگر فضل و رحمت الهى به سراغ شما نمىآمد.»
این آیه به مؤمنان تذکر میدهد که آثار و عوامل شیطانی را از همان ابتدای کار، دقیق شناسایی و از خود دور کنند تا منحرف نشوند؛ زیرا تبعیت از شیطان علت رواج زشتیها و اعمال ناپسند است.[۷۴]
نتیجه
از آیات و مطالب بالا نتیجه میگیریم که جن، موجودی مستور از دیدهها است که از نیرو و قدرت خارقُالعادهای برخوردار است. او همانند انسان مختار و با اراده، و مکلف به تکالیف الهی است و یکی از مخلوقات خدا میباشد. از انسان ضعیفتر است و با عالم انسانها (هدایت و ضلالت) در ارتباط است.
جنیان از یکدیگر تأثیر میپذیرند و در هدایت، جن از انسان و در ضلالت، هردو بر هم اثر میگذارند و تنها منبع قوی و قابلقبول در مورد این موجود قرآنکریم است که جن را به دور از اوهام و خرافات مطرح نموده و آن را موجودی واقعی معرفی میکند.
در این تحقیق سعی شده به مواردی که در عهدین آمده اشاره نماید؛ لذا درجایی که بهاین مقوله پرداخته نشده است نشان این است که در کتب عهدین هم سکوت کرده و چیزی را مطرح نکردهاند. در نتیجه کتب آسمانی دیگر به گستردگی قرآن دربارۀ این موجودات صحبت نشده است و شاید یکی از دلایلش این باشد که آندو کتاب مقدس تحریف شدهاند.
منابع
قرآنکریم.
کتاب مقدس٫
- ابنمنظور، لسانُالعرب، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
- حامد ابوزید، نصر، معنای متنپژوهشی در علوم قرآن، مترجم مرتضی کریمینیا، انتشارات طرح نو، چدوم، بیجا، ۱۳۸۱ش.
- حسینی، سید محمدمهدی، جنها همهجا هستند، انتشارات پیام راشده، چدوم، بیجا، ۱۳۸۴ش.
- خوشدل، محمدرضا، موجودات ماورایی (پژوهشی پیرامون خلقت جن)، انتشارات ارون، چاول، تهران، ۱۳۸۲ش.
- راغباصفهانی، حسینبن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالقلم، دمشق، بیتا.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ترجمه سید محمدباقر موسویهمدانی، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۷۴ش.
- عبدالله، حسین، السحر والجن (بین واقع التأثیر وخرافه الشایعات)، دار مکتبه الهلال للطباعه والنشر، بیروت.
- عبدالله، عمر سلیمان، عالم الجن والشیاطین، درالنفائس، بیجا، ۱۴۲۹ق/۲۰۰۸م.
- محمدباقریرفسنجانی، حمیده، جن در آیینۀ قرآن، انتشارات معصومین، قم، ۱۳۵۸ش.
- مصباحیزدی، محمدتقی، معارف قرآن(۳ـ۱)، انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی، چاول، نشر اسراء، قم، ۱۳۸۶ش.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، جمهوری اسلامی ایران، بیجا، بیتا.
- الملائکه و الجن، المملکه العربیه السعودیه وزارت التعلیم العالی جامعه امُالقری.
- میرزایی، رحمان، آنها این جایند (جنشناسی از نگاه دیگر)، نشر ماهرنگ، تهران، ۱۳۸۲ش.
- نجفی، سید بهاءالدین، جن افسانه یا واقعیت، نشر مصطفی، چچهارم، قم، ۱۳۸۴ش.
——————————-
پانوشت:
[۱]. محمدرضا خوشدل، موجودات ماورایی (پژوهشی پیرامون خلقت جن)، ص۳۸٫
[۲]. حسینبن محمد راغباصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۵۰۴؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲۲٫
[۳]. ابوعلی الفضلبن حسن طبرسی، مجمعُالبیان، ج۲۵، ص۳۶۷٫
[۴]. الملائکۀ والجن، المملکه العربیه السعودیه وزارت التعلیم العالی جامعه امالقری، برگرفته از مکتب المهتدین، ص۲۹۶٫
[۵]. ابنمنظور مکرم، لسانُالعرب، ج۵، ص۳۶۶٫
[۶]. الرحمن/۱۵٫
[۷]. الرحمن/۱۵٫
[۸]. رک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسویهمدانی، ج۷، ص۴۹٫
[۹]. عمر سلیمان عبدالله، عالم الجن والشیاطین، ص۹٫
[۱۰]. اعراف/۲۷٫
[۱۱]. اعراف/۲۷٫
[۱۲]. رک: جن در آیینه قرآن، ص۵۵٫
[۱۳]. حجر/۲۷٫
[۱۴]. حجر/۲۷٫
[۱۵]. محمدتقی مصباحیزدی، معارف قرآن(۳ـ۱)، ص۲۹۷؛ حسین عبدالله، السحر والجن (بین واقع التأثیر و خرافۀ الشایعات)، ص۵۵٫
[۱۶]. کهف/۵۰٫
[۱۷]. محمدتقی مصباحیزدی، معارف قرآن، ص۲۹۷٫
[۱۸]. الرحمن/۱۴و۱۵٫
[۱۹]. محمدتقی مصباحیزدی، معارف قرآن، ص۲۹۷٫
[۲۰]. رک: حسین عبدالله، السحر والجن، ص۵۶؛ حمیده محمد باقریرفسنجانی، جن در آیینه قرآن، ص۵۰-۵۶٫
[۲۱]. رحمان میرزایی، آنها اینجایند (جنشناسی از نگاه دیگر)، ص۱۵٫
[۲۲]. سید بهاءالدین نجفی، جن افسانه یا واقعیت، ص۱۴٫
[۲۳]. همان، ص۱۵ـ۱۶٫
[۲۴]. همان، ص۱۶٫
[۲۵]. نصر حامد ابوزید، معنای متنپژوهشی در علوم قرآن، مترجم مرتضی کریمینیا، ص۷۲٫
[۲۶]. همان، ص۸۰٫
[۲۷]. جن/۲٫
[۲۸]. جن/۶٫
[۲۹]. رک: اول سموئیل، ۷: ۲۸٫
[۳۰]. رک: اول سموئیل ۸: ۲۸٫
[۳۱]. رک: سید محمدممهدی حسینی، جنها همهجا هستند، ص۶٫
[۳۲]. نمل/۳۹٫
[۳۳]. رساله الملائکه والجن، ص۳۰۴٫
[۳۴]. نساء/۱۱۷٫
[۳۵]. حج/۳٫
[۳۶]. صافات/۷٫
[۳۷]. لوقا، ۱۲: ۸٫
[۳۸]. رساله الملائکه والجن، ص۳۰۴٫
[۳۹]. زخرف/۳۶٫
[۴۰]. رساله الملائکه والجن، ص۳۰۵٫
[۴۱]. حجر/۱۷٫
[۴۲]. لاویان، ۶: ۲۰٫
[۴۳]. بقره/۲۵۶٫
[۴۴]. یوحنا، ۴۴: ۸٫
[۴۵]. سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، مترجم محمدباقر موسویهمدانی، ج۱۷، ص۲۰٫
[۴۶]. فاطر/۵٫
[۴۷]. رساله الملائکه والجن، ص۳۰۵٫
[۴۸]. ناس/۴٫
[۴۹]. لاویان، ۳۱: ۱۹٫
[۵۰]. سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، مترجم سید محمدباقر موسویهمدانی، ج۱۱، ص۸۶٫
[۵۱]. ذاریات/۵۶٫
[۵۲]. جن/۱۱-۱۴-۱۵٫
[۵۳]. انعام/۱۳۰٫
[۵۴]. اعراف/۱۷۹٫
[۵۵]. انعام/۱۲۸٫
[۵۶]. احقاف/۱۸٫
[۵۷]. سبا/۱۲-۱۳٫
[۵۸]. جن/۹٫
[۵۹]. سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، مترجم محمدباقر موسویهمدانی ج۲۰، ص۶۶٫
[۶۰]. اعراف/۲۷٫
[۶۱]. الملائکه والجن، ص۳۰۷٫
[۶۲]. جن/۲۶٫
[۶۳]. الملائکه والجن، ص۳۰۷٫
[۶۴]. صافات/۶و۸٫
[۶۵]. شعرا/۱۱۲و۱۱۶٫
[۶۶]. الملائکه والجن، ص۳۰۸٫
[۶۷]. ق/۱۷ـ۱۸٫
[۶۸]. کهف/۱۰۴ـ۱۰۳٫
[۶۹]. جن/۶٫
[۷۰]. لوقا، ۵: ۴٫
[۷۱]. رک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۱۸۱٫
[۷۲]. مائده/۹۱٫
[۷۳]. نور/۲۱٫
[۷۴]. رساله ملائکه والجن، ص۳۱۴٫