در سیر تفکر بشر رویکرد به مذهب همواره رو به فزونی نهاده است. در قرن هفدهم بنای اعتقادات دینی با توفانی از شک و تردید به تزلزل گرائید. قرن هجدهم دورۀ غرور عقلی و رد و ستیز و انکار دین بود. باور سودمندی دین به عنوان تأمین کنندۀ پاره ای از نیازهای بشر در قرن نوزدهم، به کاستن بدبینی ها انجامید. در قرن بیستم همگام با حضور مؤثر مذهب در صحنۀ تحولات اجتماعی و سیاسی آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، دین محل توجه و موضوع مطالعه گشته، دین پژوهی با دقت و جستجوی بیشتر دستور کار محافل دانشگاهی، مراکز مطالعات فکری- اجتماعی و مؤسسات پژوهشی گردیده و اینک عصر حاضر –قرن بیست و یکم- با اهمیت یافتن جدی مذهب در معادلات اجتماعی، بین المللی و فرهنگ و زندگی بشر، آغاز میشود.
عصر حاضر را باید عصر هزارتو نامید. چرا که نه تنها نامهای این سده از هزار فراتر رفته است بلکه هر نامی خود سرچشمۀ هزار عرصۀ نو گردیده است. عصر سیاست، علم، فنآوری، قدرت، اقتصاد، تجارت، ارتباطات، اطلاعات، تمدن، دین و… از جمله نام های قرن اخیر است. در این میان، تحولات دینی و انفجار اطلاعات چون تار و پود در هم تنیده بر ستیغ نامهای عصر حاضر میدرخشید.
امروزه بر خلاف گذشته تنومندی و فربهی دین بر پایۀ داده های علوم جدید، ضرورت تخصصی شدن رشته های گوناگون دینی را آشکار ساخته است. حضور شاخه های متنوع دینی از جمله روانشناسی دین، فلسفۀ دین، جامعه شناسی دین، و… از یکسو و انبوه آثار مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و تولیدات و رسانه های اطلاع رسانی –رادیو، تلویزیون، ماهواره، مطبوعات، کتاب، مجله و…- از سوی دیگر، فضایی را به وجود آورده اند که دستیابی کامل به یکدهم این اطلاعات و حتی مطالعۀ دقیق یکصدم آن ا ز توان یک فرد خارج است. اینجاست که به اهمیت سخن جرالد. میلر پی می بریم که میگوید : «در ربع آخر قرن بیستم، استعداد و قابلیت انسان در رویارویی با محیط بیشتر به توانایی او در آمایش اطلاعات بستگی دارد تا به مهارتش در انباشت اطلاعات».[۱]
بنابراین روی آوری محققان و مبلغان دین به سوی تخصصی شدن در علوم دینی که ثمرۀ آن، باریکبینی و ژرفنگری است، ضروری می نماید و از لابلای این ژرفکاوی ها است که معارفی نو و کارآمد و در عین حال مختصر و مفید می جوشد تا تشنگان ساحت دین را سیراب سازد. بنابر آنچه گفته آمد، مقالات دینی در عصر حاضر باید دو ویژگی داشته باشند: ۱- در قالبی نوین و متناسب با نیازهای روز جامعه ارائه شود. ۲- به جای کلی گویی، تکرار مکررات و تصنع و تکلف؛ به مباحث ریز و دقیق، ساده نویسی و مختصر نویسی روی آورد.
[۱] - جرالدر. میلر، ارتباط کلامی، ترجمۀ علی ذکاوتی قراگزالو، ص۲۲٫