مقایسه قصّۀ حضرت اسماعیل(ع) در قرآن و تورات
نویسنده: وحیده پهلوانزاده
عضو حلقۀ علمی قرآن
چکیده
در داستان ذبح فرزند حضرت ابراهیم(ع)، اصل داستان و قضیۀ امتحانبودنِ ذبح، و نیز فدیهقراردادن پروردگار به جای ذبیح در هر دو کتاب مقدس قرآن و تورات وجود دارد. اما در اینکه ذبیح چه کسی است، تورات اسحاق را ذبیح میداند؛ ولی قرآن مستقیماً اسم ذبیح را بیان نکرده است؛ هرچند با بیان دلایلی میتوان ذبیحبودن اسماعیل(ع) را اثبات کرد. در مورد فضایل حضرت نیز هر دو کتاب به فضایل جداگانهای اشاره کردهاند و تورات در مواردی به توهین نیز اشاره دارد. همچنین از موارد اشتراک دو متن باید به تولد اسماعیل در هنگام پیری حضرت ابراهیم(ع)، مهاجرت اسماعیل و هاجر به مکه اشاره کرد؛ اما در مورد تجدید بنای کعبه توسط اسماعیل(ع) فقط قرآن است که به آن اشاره کرده و تورات اصلاً بدان نپرداخته است.
کلیدواژه: ذبح اسماعیل(ع)، ذبح اسحق(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، قرآنکریم، تورات، امتحان الهی.
مقدمه
شخصیت حضرت اسماعیل(ع) در قرآن و کتاب مقدس عبری به روشنی توصیف شده است و هر یک از ایندو کتاب مقدس، به نحوی دربارۀ جایگاه ایشان توضیحاتی دادهاند. با مطالعه و تطبیق داستان آن حضرت، ما به موارد اتفاق و اختلاف زیادی برمیخوریم. در این زمینه، کتابها و مقالاتی نوشته شده است؛ اما بیشتر این آثار، در مورد جریان جنجالبرانگیز داستان «ذبح» است و به جوانب دیگر زندگی حضرت کمتر توجه شده است. در این نوشتار، از مقالۀ «بررسی و مقایسۀ قصه اسماعیل در قرآن و تورات»، نوشتۀ محمدمهدی فیروزمهر[۱] نیز استفاده شد؛ اما تلاش کردیم کاستیها و نقایص این مقاله را رفع و تبیین بهتری از داستان ارایه کنیم.
مفهومشناسی
اسماعیل واژهای اعجمی و در عربی بهمعنای «مطیع خدا» است.[۲] اسماعیل، معرّب «اشمائیل» در سُریانی است و از همینراه به عربی وارد شده، اصل آن واژۀ عبریِ «یشمع»(به معنای یسمع) و ییل(به معنای الله) بوده و براساس لغت مصریان «اسم این» خوانده شده است،[۳] و در کتاب مقدس بهمعنای «مسموع از خدا» است.[۴]
علت این نامگذاری را اینگونه بیان کردهاند: ابراهیم(ع) هنگام درخواست فرزند از خدا دو کلمۀ اسمع و ایل، بهمعنای «خدا قول او را شنید و اطاعت کرد» را به کار برد و هنگامی که خداوند دعای او را اجابت نمود و فرزندی روزیش ساخت، او را به همان جمله نامید.[۵]
اما تورات، علت این نامگذاری را الهام فرشتهای به هاجر بیان نموده است، که فرشتهای به هاجر گفت: «بهزودی دارای پسر میشوی، نام او را اسماعیل بگذار، خداوند دعای تو را شنید.»[۶]
قرآن در ۱۲مورد، مطالبی را در مورد حضرت اسماعیل(ع) بیان میکند، که به جز دو مورد، بقیه به اتفاق تمام علما و مفسران در مورد حضرت اسماعیلبن ابراهیم(ع)است. یکی از موارد اختلافی، آیات سورۀ صافات(۱۰۱-۱۰۷) است که در بردارندۀ داستان ذبح فرزند حضرت ابراهیم(ع) است.[۷] به نظر بیشتر مفسران، این آیات در مورد حضرت اسماعیل(ع) است؛ اما عدهای عقیده دارند که در مورد حضرت اسحاق است، که توضیح بیشتر آن در ادامه خواهد آمد.
مورد دیگر اختلاف بین مفسران، آیۀ ۵۴ سورۀ مریم است. به نظر بیشتر مفسران،[۸] اسماعیل صادقالوعد در آیات ۵۴-۵۵ مریم، مانند سایر موارد همان اسماعیلبن ابراهیم(ع)است:
«و اذکُر فی الکتابِ اسمعیلَ اِنَّه کانَ صادِقَ الوَعدِ وَ کانَ رَسولاً نَبِیّاً * وَ کانَ یأمُرُ اَهلَهُ بِالصَّلوهِ وَ الزّکوهِ وَ کانَ عِندَ رَبِّهِ مَرضیّاً»؛ «در کتاب آسمانی خود از اسماعیل یاد کن که او در وعدههایش صادق و رسول و پیامبر بزرگی بود* او همواره خانوادۀ خود را به نماز و زکات دعوت میکرد و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.»
اما برخی دیگر از مفسران،[۹] این آیه را در مورد اسماعیلبن حزقیل میدانند. مثلاً دلیل علامه طباطبایی برای تفسیر آیه به اسماعیلبن حزقیل این است که اگر منظور از این آیه، اسماعیلبن ابراهیم بود، باید نام او را بعد از نام ابراهیم و قبل از داستان موسی ذکر میکرد نه بعد از داستان او.
ایاتی از قرآن که به اتفاق مفسران در مورد حضرت اسماعیل(ع) است، شامل مطالبی دربارۀ تولد، اسکان ایشان در مکه، تجدید بنای کعبه توسط وی و پدرش است.
تورات نیز مطالبی را در مورد زندگی حضرت اسماعیل(ع) مانند تولد، اخراج، نام فرزندان و سن او به هنگام مرگ و… بیان نموده است که در میان مباحث به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
۱٫ تولّد اسماعیل(ع)
قرآن و تورات در این جهت اتفاق نظر دارند که ابراهیم در پیری صاحب فرزند شد. قرآن بدون اینک مقدار سن ایشان را ذکر کند از قول آن حضرت میگوید: «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاء»؛[۱۰] «حمد خدای را که در پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید.» در تورات نیز میخوانیم: «… و ابراهیم هشتادوشش ساله بود چون هاجر اسماعیل را برای ابرام بزاد.» بنابراین، تورات فقط به سن حضرت در هنگام تولد اولین فرزندش اشاره کرده است و گفته که اسماعیل در سن ۸۶سالگی حضرت ابراهیم(ع) از هاجر متولد شده است.[۱۱]
همچنین قرآن و تورات نیز در اینکه اسماعیل(ع) اولین فرزند حضرت ابراهیم(ع) است اختلافی ندارند. آیۀ ۳۹ سوره ابراهیم که قبلاً اشاره شد مؤید این مطلب است و مفسران ذیل آیۀ به این مطلب اشاره کردهاند.[۱۲]
همچنین بهصورت فشرده در قرآن موارد زیر آمده است:
بشارت به تولد اسحاق: «و بَشّرنهُ بِاسحقَ نَبیّآً مِنَ الصَّلحیِنَ»؛[۱۳] «و مژده فرزندش اسحاق را که پیغمبری از شایستگان است به او دادیم» بعد از بشارت به تولد اسماعیل «فَبَشَّرنهُ بِغُلمٍ حَلیمٍ»؛[۱۴] «پس مژده پسر بردباری به او دادیم» و فرمان ذبح: «فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعیَ قالَ یبُنَیَّ اِنّی اَری فِی المَنامِ اَنّی اَذبَحُکَ فَانظُر ماذا تَری قالَ یاَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرینَ»؛[۱۵] «آنگاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت، ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین میبینم که تو را (در راه خدا) قربانی میکنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هرچه مأموری انجام ده که انشاءالله مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت.» این خود دلیل دیگری بر نظر قرآن در مورد اولین فرزند است.[۱۶]
تورات نیز در دو باب به تولد اسحاق بعد از تولد اسماعیل اشاره کرده است. اولین مورد، همزمان با صدور فرمان ختنه به ابراهیم است که در این فصل بیان شده در پی آن فرمان، تمام ذکور از قبیلۀ او فرمان را اجرا کردند. سپس بیان شده که سن حضرت ابراهیم در این زمان، ۹۹سال و اسماعیل ۱۳سال بوده است. در این فصل، بشارت تولد اسحاق آمده که چون این بشارت با فرمان ختنه همزمان است میتوان فهمید بشارت به تولد اسحاق در سن ۱۳سالگی حضرت اسماعیل(ع) است و این مسئله، اولین فرزندبودنِ حضرت را مشخص میکند.[۱۷]
در آیۀ دیگری از تورات که به تولد اسحاق بعد از اسماعیل اشاره دارد، میخوانیم:
«و ابراهیم در هنگام ولادت پسرش، اسحاق، صدساله بود.»[۱۸] با توجه به سن حضرت ابراهیم در هنگام ولادت اسماعیل که ۸۶ساله بیان شده، اسماعیل پسر اول ایشان بوده است.
تورات، در داستان اسماعیل اشاره نموده که چون سارا دید ابراهیم از او بچهدار نمیشود، به ایشان پیشنهاد کرد با کنیز او هاجر، ازدواج کند، حضرت ابراهیم(ع) نیز پیشنهاد او را قبول نمود و پساز آنکه هاجر حامله شد و پسری به دنیا آورد، او را اسماعیل نامیدند، و در این هنگام حضرت ابراهیم ۸۶ساله بود.[۱۹]
۲٫ اسکان اسماعیل(ع) و هاجر در مکه
داستان اسکان اسماعیل و هاجر در مکه، فقط در آیۀ ۳۷ سورۀ ابراهیم آمده است و به جزئیات آن اشارهای نشده است؛ اما تفاسیر در مورد جزئیات آن مطالبی را آوردهاند. قرآن در این آیه از قول حضرت ابراهیم(ع) نقل میکند که آن حضرت پس از اسکان اسماعیل و هاجر در مکه فرمود:
«رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ»؛ «پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در درهای بی کشت و زرع نزد خانۀ محترمت سکونت دادم. پروردگارا! برای اینک نماز را برپا دارند پس دلهای گروهی از مردم را به سوی آنان علاقمند و متمایل کن و آنان را از انواع محصولات و میوهها روزی بخش، باشد که سپاسگزاری کنند.»
طبرسی در مجمعُالبیان این داستان را اینگونه نقل میکند:
«علیبن ابراهیمبن هاشم از پدر خود و او از نضربن سوید از هشام از امام صادق(ع) روایت کرده است که برای ابراهیم(ع) هنگامی که در صحرایی از سرزمینهای شام اقامت داشت فرزندی از هاجر متولد گردید که اسماعیل نام یافت. ساره همسر دیگر حضرت چون دارای فرزندی نبود از این موضوع به شدت ناراحت گردید. پروردگار حضرت را امر کرد که اسماعیل را با مادرش از این سرزمین به محل امن و نخستین نقطهای از زمین که آفریدهام {یعنی مکه} ببر و حضرت به راهنمایی جبرئیل این دستور را اجرا کرد… .»[۲۰]
تورات نیز به جریان مهاجرت اسماعیل و هاجر اشاره کرده و در آنجا آمده است که بعد از تولد اسحاق(علیهالسلام)، حضرت ابراهیم(ع) بنابر درخواست ساره و شکایت او از هاجر و فرزندش، از سوی خداوند مأمور شد که هاجر و اسماعیل را از محل سکونت خود به جای دیگری منتقل کند:
«آنگاه ساره پسر هاجر را که از ابراهیم زاییده بود، دید که خنده میکند پس به ابراهیم گفت: این کنیز را با پسرش بیرون کن؛ زیرا که پسر کنیز با پسر من اسحاق وارث نخواهد بود. اما این امر به نظر ابراهیم دربارۀ پسرش بسیار سخت آمد. خدا به ابراهیم گفت درباره پسر خود و کنیزت به نظرت سخت نیاید بلکه هر آنچه ساره به تو گفته است سخن او را بشنو؛ زیرا ذرّیت تو از اسحاق خوانده خواهد شد… . بامدادان ابراهیم برخاسته، نان و مشکی از آب گرفته به هاجر داد و… او را با پسر روانه کرد. پس رفت و در بیابان میگشت و چون آب مشک تمام شد، پسر را زیر بوته گذاشت و به مسافت تیر پرتابی رفته در مقابل وی بنشست؛ زیرا گفت مدتی پسر را نبینم و در مقابل او نشسته آواز خود را بلند کرد و بگریست و خداوند آواز پسر را بشنید و فرشتۀ خدا از آسمان هاجر را ندا کرده وی را گفت: ای هاجر… ترسان مباش!… و خداوند چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید… و خدا با آن پسر میبود و او را نمو کرده ساکن صحرا شد… و در صحرای «فاران» ساکن شد و مادرش زنی از زمین حصر برایش گرفت.[۲۱]
همانطورکه مشاهده میشود، قرآن و تورات در سن اسماعیل در هنگام خروج با هم اختلاف دارند با توجه به تفاسیر، حضرت اسماعیل در هنگام مهاجرت با مادرش در سن کودکی بسر میبرده است و قبل از تولد حضرت اسحاق به مکه کوچ کرد؛ اما در تورات بعد از تولد اسحاق که اسماعیل بیش از ۱۴سال داشته، تاریخ این مهاجرت بیان شده است. این مسئله(کودکی اسماعیل) از خود تورات در سفر پیدایش باب ۱۶ استفاده میشود که اسماعیل در هنگام مهاجرت با مادر، کودکی بیش نبوده است.[۲۲]
۳٫ اسماعیل(ع) و بنای کعبه
از افتخارات حضرت اسماعیل و پدر بزرگوارش، تجدید بنای کعبه است و این امر مهم از لحاظ تاریخی قابلانکار نیست. داستان این بخش از زندگی حضرت، در چند سوره از قرآن، به صورت گستردهای مطرح شده است. اما در تورات موجود اصلاً به این امر مهم اشاره نشده است! شاید یکی از دلایل عدم طرح مسئله، نژادپرستی نویسندگان تورات کنونی باشد؛ زیرا آنها برخی از حقایقی را که برای حضرت فضیلت محسوب میشود یا بیان نکردهاند یا انکار نموده و بهنحوی تحریف کردهاند و در عوض مطالبی غیرواقعی را که به شخصیت حضرت توهین میشود، بیان نمودهاند.[۲۳]
قرآن که کتابی آسمانی و دور از تحریف است، داستان تجدید بنای کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل را در سورههای آلعمران(۹۶-۹۷) آورده است:
«اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکَاً وَ هُدیً لِلعالَمینَ* فِیه آیاتٌ بَیُّناتٌ مَقامُ ابراهیمَ وَ مَن دَخَلَهُ کانَ ءامِناً وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَن اِستَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً وَ مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنیٌّ عَنِ العالَمیِنَ»؛ «نخستین خانهای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد در سرزمین مکه است که پر برکت و مایۀ هدایت جهانیان است* در آن نشانهای روشن، ازجمله مقام ابراهیم است و هرکس داخل آن (خانه خدا) شود در امان خواهد بود؛ و برای خدا بر مرم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند، و هر کس کفر بورزد (و حج را ترک کند به خود زیان رسانده)، خداوند از همۀ جهانیان بینیاز است.»
در سورۀ حج، آیات ۲۶ و ۲۷ نیز میخوانیم:
«وَ اِذ بَوَّأنا لِابراهیمَ مَکانَ البَیتِ اَن لا تُشرِک بِی شَیئاً وَ طَهِّر بَیتِیَ لِلطّائفِینَ وَ القائمیِنَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ* وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجُّ یَأتوکَ رِجالاً وَ عَلَی کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ»؛ «و یادآور ای رسول که ما ابراهیم را در آن بیتالحرام تمکین دادیم تا با من هیچکس را شریک نگیرد و به او وحی کردیم که خانه مرا برای طواف حاجیان و نمازگزاران و رکوع و سجودکنندگان (از لوث بتان و بتپرستان) پاک و پاکیزه دار* (و ای رسول ما) مردم را به ادای مناسک حج اعلام کن تا خلق پیاده و سواره و از هرراه دور به سوی تو جمع آیند.»
اما قرآن در آیات ۱۲۵- ۱۲۹ سورۀ بقره با تفصیل بیشتری به این داستان میپردازد:
«وَإذ جَعَلنا البَیتَ مَثابَهً لِلنّاسِ وَ أمنَاً وَاتَّخِذُوا مِن مَقامِ اِبراهیمَ مُصَلَّی وَ َهِدنا إلی ابراهیمَ وَاسمعیلَ أن طَهِرا بَیتی لِلطّائفِینَ وَالعاکِفینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ * … إنّکَ أنتَ العَزیزُ الحَکیمُ»؛ «به یاد آر هنگامی که ما خانۀ کعبه را مقام امن و مرجع امر دین خلق مقرر داشتیم و دستور داده شد که مقام ابراهیم را جایگاه پرستش خدا قرار دهید و از ابراهیم و فرزندش اسماعیل پیمان گرفتیم که حرم خدا را از بت بپردازید و از هر پلیدی پاکیزه دارید برای اینک اهلایمان به طواف و اعتکاف حرم بیایند و در آن طاعت و نماز خدا به جای آرند … توئی که در همۀ عالم هرکاری خواهی بر آن قدرت و علم کامل داری.»
در مورد حضرت اسماعیل و بنای کعبه، بین مفسران دو رأی و نظر وجود دارد. برخی از مفسران به تأسیس بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع)معتقدند؛[۲۴] اما بیشتر ایشان، آنها را فقط مأمور تجدید بنای کعبه معرفی کردهاند و گفتهاند که ساخت اولیۀ آن توسط حضرت آدم(ع) صورت گرفته و حضرت اسماعیل و ابراهیم(ع)تنها مأمور به تجدید بنای کعبه شده بودند. مفسران، این مطلب را با توجه به روایاتی از ائمۀ اطهار(علیهمالسلام) و علمای شیعه اثبات نمودهاند.[۲۵]
در تفسیر جامعُالبیان آمده است، خداوند به ابراهیم دستور داد که کعبه را به کمک اسماعیل بنا کند. ابتدا محدودۀ خانه خدا توسط جبرئیل مشخص شد: «وَ اِذ بَوَّأنا لِابراهیمَ مَکانَ البَیتِ اَن لا تُشرِک بِی شَیئاً وَ طَهِّر بَیتِیَ لِلطّائفِینَ وَ القائمیِنَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»؛[۲۶] «و یادآور ای رسول که ما ابراهیم را در آن بیتالحرام تمکین دادیم تا با من هیچکس را شریک نگیرد و به او وحی کردیم که خانۀ مرا برای طواف حاجیان و نمازگزاران و رکوع و سجودکنندگان (از لوث بتان و بتپرستان) پاک و پاکیزه دار»
ابراهیم و اسماعیل بعد از مشخصشدنِ محدودۀ خانه خدا به ساختن آن مشغول شدند. اسماعیل سنگ میآورد و ابراهیم بنا را میساخت و در هنگام ساختن خانۀ خدا، از پروردگار درخواست کرد که عمل آنها را بپذیرد و آنان را تسلیم خود سازد و از نسل آنها امتی فرمانبردار خدا قرار دهد و از میان آنها پیامبری برگزیند.[۲۷] مقصود از پیامبری از نسل ابراهیم در آیه، پیامبر خاتم(ص) است و برهمیناساس، به نقلی رسولاکرم(ص)، خود را اجابت دعای پدرش ابراهیم میدانست.[۲۸]
۴٫ ذبح اسماعیل(ع)
قرآن و تورات موجود، هردو اتفاقنظر دارند بر اینکه حضرت ابراهیم بعد از اینکه در سنّ پیری صاحب فرزند شد، مورد امتحان الهی قرار گرفت، و همچنین هردو باهم متفقاند که این امر فقط یک امتحان بوده است و با جایگزینی فدیه، این فرزند ذبح نشده است.[۲۹]
اما هر دو متن در اینکه ذبیح، کدام فرزند ابراهیم بوده است، بین ایندو کتاب مقدس اختلاف است. قرآن، ذبیح را مشخص نکرده و فقط داستان ذبح را در یک سوره بیان میکند؛[۳۰] ولی تورات بیان نموده که ذبیح، اسحاق است.[۳۱]
بین علمای اسلام نیز در اینکه ذبیح چه کسی است، اختلافنظر وجود دارد؛ هرچند بیشتر آنها ذبیح را همان اسماعیل میدانند.[۳۲] از سخنان افرادی مانند قرطبی و طبری استنباط میشود که ذبیح را اسحاق میدانند. ایندو مفسر، دلایل هر دو گروه را که ذبیح را اسماعیل یا اسحاق میدانند، بیان نمودهاند و قرطبی در آخر میگوید: والله اعلم، و طبری قاطعانه نظر خود را بیان نمیکند.[۳۳] اما ابنکثیر با صراحت، ذبیح را اسحاق معرفی میکند.[۳۴]
بیشتر علمای اسلام، ادعای یهود را مبنی بر ذبیحهبودنِ اسحاق، به سبب حسادت نسبت به عرب و پیامبراکرم(ص) میدانند؛ زیرا اگر ذبیح حضرت اسماعیل(ع) باشد افتخاری بسعظیم برای عرب محسوب میشود و یهود هم طبق عادت دیرینه، تمام افتخارات را برای خود میخواهد، هرچند لیاقت آن را نداشته باشد، پس بازور یا تحریف آن را از آن خود میکند.[۳۵]
۵٫ دلایل ذبیحبودنِ اسماعیل(و ردِّ ذبحبودن اسحاق)
علما با تمسک به دلایلی ذبیحبودن اسحاق را رد کردهاند، این دلایل عبارتند از:
- بشارت به تولد اسحاق در آیۀ ۱۱۲ سورۀ صافات پس از بیان داستان ذبح آمده و این دلیلی بر ذبیحبودن اسماعیل دارد. خداوند قبل از داستان ذبح، به تولد اسماعیل و بودن ذکر نام او بشارت میدهد: «فَبَشَّرنهُ بِغُلمٍ حَلیمٍ»؛[۳۶] «پس مژده پسر بردباری به او دادیم.» و بعد از آن داستان ذبح را در آیات ۱۰۲تا۱۰۷ صافات بیان مینماید:
«فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعیَ قالَ یبُنَیَّ اِنّی اَری فِی المَنامِ اَنّی اَذبَحُکَ فَانظُر ماذا تَری قالَ یاَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرینَ…»؛ «آنگاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین میبینم که تو را (در راه خدا) قربانی میکنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هرچه مأموری انجام ده که انشاء الله مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت… .» سپس در آیۀ ۱۱۲، بشارت به تولد اسحاق میدهد: «و بَشّرنهُ بِاسحقَ نَبیّآً مِنَ الصَّلحیِنَ»؛ و باز مژده فرزندش اسحاق را که پیغمبری از شایستگان است به او دادیم». با توجه به اینک بعد از داستان ذبح به تولد اسحاق بشارت داده شده نتیجه میگیریم که ذبیح نمیتواند اسحاق باشد و اگر گفته شود این بشارت برای نبوت است نه تولد ـ با توجه به اینکه نبوت تولد استـ باید گفت: این سخن خلاف ظاهر است سیاق و ظاهر آیه، ذبیح را اسماعیل میداند.[۳۷]
- خداوند پس از بشارت به تولد اسحاق، به آمدن یعقوب پس از اسحاق بشارت میدهد. «وَ امرَأتُهُ قائِمَهٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرناها بِاسحاقَ وَ مِن وَراءِ اِسحاقَ یَعقُوبَ»؛[۳۸] «و زن ابراهیم ایستاده بود که متبسم گردید، پس ما آن زن را به فرزندی به نام اسحاق و سپس (فرزندش) یعقوب بشارت دادیم.» و بشارت به آمدن یعقوب پس از اسحاق نشان از زندهماندن و صاحب نسلشدنِ اسحاق است و این با فرمان ذبح او در کودکی سازگار نیست.[۳۹]
- فقط در سورۀ صافات به قصۀ ذبح اشاره شده است و بعد از آن به تولد اسحاق بشارت داده و در سورههای دیگر تنها از تولد اسحاق سخن میگوید و در هیچکدام بشارت به تولد اسحاق، به فرمان ذبح اشاره نشده است؛ درنتیجه بشارت به تولد اسحاق بعد از فرمان ذبح تشکری از صبر ابراهیم بر فرمان خداوند و تسلیم او در برابر ذبح اسماعیل است.[۴۰]
- اسماعیل با پدرش به مکه رفته نه اسحاق، پس ذبیح همان اسماعیل است با توجه به اینک ذبح در سرزمین حجاز صورت گرفته است.[۴۱]
- عدم ذکر نام اسماعیل در قرآن، خود دلیل دیگری بر ذبیحبودن آن حضرت است. اعراض قرآن از لجاجت دشمنان، دلیلی بر ذکرنکردن نام اسماعیل است. به عبارت دیگر، قرآن میخواسته ظاهرش دلیلی برای مجادلۀ اهلکتاب با مسلمانان و پیامبر(ص) قرار نگیرد؛ زیرا اگر اسم اسماعیل در قرآن میآمد یهودیان، اسم اسحاق را که بهعنوان ذبیح در کتابهایشان آمده، مطرح میکردند و به مخالفت با قرآن و پیامبر(ص) میپرداختند. و اگر ذبیح، اسحاق بود قرآن از ذکر آن اجتناب نمیکرد؛ زیرا دلیلی بر ذکرنکردنش وجود نداشت.[۴۲]
- تناقضگویی در تورات، یکی دیگر از دلایل ردّ ذبیحدانستن اسحاق است. در تورات آمده:
«و واقع شد بعد از این وقایع که خدا ابراهیم را امتحان کرده، بدو گفتای ابراهیم، عرض کرد: لبیک. گفت اکنون پسر خود را که «یگانۀ» توست و او را دوست میداری؛ یعنی اسحاق را بردار و به زمین حوریا برو و او را در آنجا بر یکی از کوههایی که به تو نشان میدهیم برای قربانی بگذران… چون بدان مکانی که خدا بدو (ابراهیم) فرموده بود، دیدند ابراهیم در آنجا را مذبح بنا نمود و هیزم را بر هم نهاد و پسر خود اسحاق را بسته بالای هیزم بر مذبح گذاشت و ابراهیم دست خود را دراز کرده کارد را گرفت تا پسر خویش را ذبح نماید. در حال فرشتۀ خداوند از آسمان وی را ندا در داد و گفت: ای ابراهیم! ای ابراهیم! عرض کرد لبیک. گفت: دست خود بر پسر دراز مکن… زیرا که الآن دانستم که تو از خدا میترسی؛ چونکه (پسر یگانه) خود را از من دریغ نداشتی… بار دیگر فرشته خدا به ابراهیم از آسمان ندا داد و گفت: خداوند میگوید به ذات خود قسم میخورم چونکه این کار را کردی و (پسر یگانۀ) خود را دریغ نداشتی… .»[۴۳]
در متن بالا، سهبار واژۀ (پسر یگانه) تکرار شده است؛ درحالیکه تورات، ولادت اسماعیل را در ۸۶سالگی و ولادت اسحاق را در ۱۰۰سالگیِ ابراهیم میداند؛ بنابراین، اسماعیل پیش از اسحاق، یگانه فرزند و هم اولین فرزند بوده نه اسحاق.[۴۴]
دلایلی که علما نقل کردهاند بیشتر از موارد بیان شده است که به خاطر محدودیت بحث به همین مقدار اکتفا میکنیم. همچنین روایات در این مورد زیاد است که به نقل یکمورد بسنده مینماییم.
شخصی از امام صادق(ع) از ذبیح پرسید که چه کسی بود؟ امام فرمودند: اسماعیل بوده، برای اینکه خدایتعالی داستان تولد اسحاق را در کتاب قرآن بعد از داستان ذبح نقل کرده و فرموده است: «و بَشّرنهُ بِاسحقَ نَبیّآً مِنَ الصَّلحیِنَ»؛[۴۵] «و باز مژدۀ فرزندش اسحاق را که پیغمبری از شایستگان است به او دادیم.»[۴۶]
از دیگر موارد تناقض بین تورات و قرآن در داستان ذبح، این است که در قرآن بیان شده حضرت ابراهیم(ع)، تمام ماجرای خواب و ذبح را با فرزندش در میان گذاشت و او هم این جریان را کاملاً قبول نمود و تسلیم فرمان حق شد و حتی پدر را در این ماجرا یاری کرد؛ اما در تورات اظهار میکند که ابراهیم تا لحظات آخر، اسحاق را از ماجرای ذبح مطلع نساخت؛ درحالیکه او خواستار اطلاع از جریان بود.[۴۷]
۶٫ فضایل اسماعیل(ع)
قرآن و تورات علاوهبر شرح زندگی حضرت اسماعیل(ع) در مورد فضایل اخلاقی ایشان نیز مطالبی را بیان کردهاند، هرچند که قرآن در این زمینه از تورات پیشی گرفته است و این امر به خاطر آسمانیبودن و عدم تحریف قرآنکریم است. شاید نویسندگان متعصب تورات از تحریف یا حذف این فضایل بازماندهاند و با توجه به اینکه ایشان فضایلی مانند ذبیح را تحریف کردهاند و یا اینکه در برخی موارد به شخصیت حضرت توهین نمودهاند.
-
فضایل اسماعیل(ع) در قرآن
در این بخش فقط به فضایلی اشاره میکنیم که قرآن برای حضرت اسماعیل(ع) درنظر گرفته است:
- بردباری؛ قرآن فقط حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع)را به وصف حلم ستایش کرده است:[۴۸] «فَبَشَّرنهُ بِغُلمٍ حَلیمٍ»؛[۴۹] «پس مژدۀ پسر بردباری به او دادیم.» و «إنَّ اِبراهیمَ لَحَلیمٌ اَوّاهٌ مُنیبٌ»؛[۵۰] «همانا ابراهیم بسیاربردبار بود و بسیار دعا و تضرع داشت و بسیار مغفرت و آمرزش میطلبید.»
روایات فراوانی بشارت به غلام حلیم را مژده به تولد اسماعیل دانسته است. همراهشدن دو ویژگی حلم با جوانی در اسماعیل از امتیازات برجستۀ ایشان است.[۵۱]
- صبر؛ آیۀ ۸۵ سورۀ انبیاء از وی با وصف صبر و شکیبایی یاد کرده است:
«وَ اِسمعیلَ وَ اِدریسَ وَذَا الکِفلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرینَ»؛ «(ونیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را که همه بندگان صابر ما بودند.» به گفتۀ برخی مراد از صابربودن اسماعیل، استقامت حضرت در صحرای بیآب و علف و ساختن بنای کعبه است.[۵۲]
- خشوع؛ یکی دیگر از صفات بارز حضرت صفت خشوع است که مستفاد از آیۀ ۱۲۷ سورۀ بقره است:
«وَ إذ یَرفَعُ اِبراهیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیتِ وَ اِسمعیلُ رَبَّنا تَقَبَّل مِنَّا اِنَّکَ اَنتَ السَّمیعُ العَلیمُ»؛ «(و یاد آر) وقتی که ابراهیم و اسماعیل دیوارهای خانۀ کعبه را برمیافراشتند عرض کردند: پروردگارا، (این خدمت) از ما قبول فرما، که تو شنوا و دانایی.» بعد از اینک حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) ساخت بنای کعبه را به پایان میرسانند، این دعا را از خداوند خواستارند. این دعا، نشاندهندۀ تواضع ایشان است. آنها در کلام خود نگفتند خدایا چه خدمتی را از ما قبول کن، تنها گفتند: خدایا از ما قبول فرما و این نشانۀ تواضع در بندگی است. به عبارت دیگر معنای کلام میشود: «خدایا این عمل ناچیز را از ما قبول فرما!»[۵۳]
ابنکثیر ذیل این آیه آورده که: «این دعا نشاندهندۀ اخلاص حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع)است.»[۵۴]
- تسلیم در برابر فرمان خداوند
علامه طبرسی ذیل آیۀ ۱۰۲ سورۀ صافات[۵۵] مینویسد: «حضرت ابراهیم(ع) فرمان ذبح را از همان ابتدا با فرزندش اسماعیل در میان گذاشته بود و ایشان از فرمان پروردگار بدون چون و چرا بهصورت کامل تبعیت کردند[۵۶] که این نشانۀ تسلیم بودن ایشان در برابر حق است.»
فضایلی که قرآن برای حضرت بیان میکند زیاد است که به این موارد بسنده میکنیم.
-
فضایل اسماعیل(ع) در تورات
- ازدیاد نسل اسماعیل و برکتدادن به ذرّیه او
در سفر پیدایش میخوانیم:
«اما در خصوص اسماعیل، تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده، بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی پدید آورم.»[۵۷]
در تورات این جمله به هاجر گفته شده و بیانگر برکتدادن به ذریۀ اسماعیل توسط خداوند است که هماکنون با مشاهدۀ نسل پیامبراکرم(ص) میبینیم که این وعده محقق شده است. بروز این امر، وحیانیبودن و عدم تحریف این گزارهها را میرساند؛ برخلاف بخش عمده کتاب مقدس٫ جملۀ ذیل هم که مخاطب آن حضرت ابراهیم است، مؤید همین فضیلت برای حضرت اسماعیل(علیهالسلام) است: «و از پسر کنیز امتی به وجود آوردم، زیرا که او نسل توست.»[۵۸]
- توجه ویژۀ پروردگار به اسماعیل(ع) و همراهی خدا با اسماعیل
در سفر پیدایش میخوانیم:
«و خدا آواز پسر را بشنید و فرشتۀ خدا از آسمان، هاجر را ندا کرده، وی گفت: ای هاجر تو را چه شد؟ ترسان مباش. زیرا خدا آواز پسر را در آنجایی که اوست، شنیده است. برخیز و پسر را برداشته، او را به دست خود بگیر؛ زیرا که از او امتی عظیم به وجود خواهم آورد.»[۵۹]
و نیز در وصف ایشان آمده است که: «و خدا با آن پسر میبود و او نمو کرد، ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردید.»[۶۰]
- بیان معجزۀ اسماعیل(ع)، دلیل بر نبوت او
در این باب، تورات اشارهای به معجزۀ حضرت اسماعیل(ع)، یعنی چاه زمزم ـکه دلیلی بر نبوت او استـ، دارد:
«خدا چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید، پس رفته، مشک را از آب پر کرد و پسر را نوشانید.»[۶۱]
در پایان این بخش باید اشاره شود که تورات در جایی به حضرت اسماعیل(ع) توهین کرده و او را مردی وحشی خوانده است:
«فرشته نزد هاجر آمد و او را از وجود پسرش مطلع ساخت و گفت او مرد وحشی خواهد بود.)[۶۲] این جمله و جملاتی مانند آن، که شخصیت حضرت را زیر سؤال میبرد، دلیلی بر تعصب و نژادپرستی نویسندگان تورات است.
در پایان باید گفت که تورات به جزئیات بیشتری در مورد زندگی حضرت اسماعیل(ع) اشاره کرده است؛ مانند تاریخ تولد، ازدواج، تعداد و نام فرزندان و مدت عمر حضرت و…؛ برخلاف قرآن که کتابی سراسر هدایت است و به این جزئیات که بود و نبود آنها تأثیری در زندگی و هدایت انسانها ندارد، اصلاً اشاره نکرده است.
نتیجه
قرآن و تورات در مواردی مانند تولد اسماعیل در هنگام پیری حضرت ابراهیم(ع)، مهاجرت اسماعیل و هاجر به مکه با هم اشتراک دارند. اما در مورد تجدید بنای کعبه توسط اسماعیل(ع) فقط قرآن است که به آن اشاره کرده و تورات اصلاً به این مطلب نپرداخته است.
ایندو متن مقدس در مورد ذبیح، بالاترین اختلاف را با هم دارند. در داستان ذبح، اصل داستان در هر دو کتاب وجود دارد و امتحانبودن آن و همچنین فدیه قراردادن پروردگار به جای ذبیح وجود دارد. اما در اینکه ذبیح چه کسی است، تورات اسحاق را ذبیح میداند؛ ولی قرآن مستقیماً اسم ذبیح را بیان نکرده است؛ هرچند با بیان دلایلی میتوان ذبیحبودن اسماعیل(ع) را اثبات کرد.
در مورد فضایل حضرت نیز هر دو کتاب به فضایل جداگانهای اشاره کردهاند و تورات در مواردی توهیناتی نیز دارد.
منابع
قرآن کریم.
کتاب مقدس(انجمن پخش کتب مقدسه).
- الباش، حسن، القرآن والتورات أین یتفقان و أین یفترقان؟ دار قتیبه، بیروت، ۱۴۲۲ق.
- الزغبی، فتحی محمد، قصۀ الذبیح عند اهلالکتاب والمسلمین، دارالبشائر الاسلامیه، بیروت، ۱۴۳۱ق.
- صادقیتهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، انتشارات فرهنگ اسلامی، چدوم، قم، ۱۳۶۵ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ترجمه سید محمدباقر موسویهمدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چپنجم، قم، ۱۳۷۴ش.
- طبرسی، فضلبن حسن، مجمعُالبیان فی تفسیرالقرآن، ناصرخسرو، چسوم، تهران، ۱۳۷۲ش.
- فیروزمهر، محمدمهدی، “بررسی و مقایسۀ قصه اسماعیل(ع) در قرآن و تورات”، میقات حج، ش۳۳، پاییز ۱۳۷۹ش.
- مکارمشیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، دارُالکتب الإسلامیه، چاول، تهران، ۱۳۷۴ش.
- هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، انتشارات اساطیر، چدوم، تهران، ۱۳۸۳ش.
——————————
پانوشت:
[۱] . محمدمهدی فیروزمهر، “بررسی و مقایسه قصه اسماعیل(ع) در قرآن و تورات”، میقات حج، پاییز ۱۳۷۹ش، ش۳۳٫
[۲]. قسم القرآن بجمع البحوث الاسلامیه، المعجم فی فقه لغۀ القرآن و سرّ بلاغته، ج۲، ص۳۳۷٫
[۳] مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرۀُالمعارف قرآنکریم، ج۳، ص۵۵۸٫
[۴]مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، ذیل واژه اسماعیل.
[۵] قسم القرآن بجمع البحوث الاسلامیه، المعجم فی فقه لغۀ القرآن و سرّ بلاغته، ج۲، ص۳۳۷٫
[۶]پیدایش، ۱۱: ۱۶٫
[۷]. سورههایی که از حضرت اسماعیل مطالبی را یاد میکنند؛ عبارتند از: بقره/۱۲۷، آلعمران/۸۴، نساء/۱۶۳، انعام/۸۶، ابراهیم/۳۷، مریم/۵۴، انبیاء/۸۵-۸۶، صافات/۱۰۱ـ۱۰۷ و ص۴۸؛ و موراد دیگر.
[۸]. ابوجعفر محمدبن جریر طبری، جامعُالبیان، ج۹، ص۱۲۰، فضلبن حسن طبری، مجمعُالبیان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۸۰۰، جلالالدین سیوطی، الدرُالمنثور فی تفسیرالمأثور، ج۴، ص۲۷۳، اسماعیلبن عمروبن کثیردمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۵، ص۲۱۱، محمدصادق تهرانی، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، ج۱۸، ص۳۴۲، ناصر مکارمشیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۹۴٫
[۹]. سید محمدتقی مدرسی، تفسیر من هدی القرآن، ج۷، ص۶۶، محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۶۳٫
[۱۰]ابراهیم/۳۹٫
[۱۱]پیدایش ۱۶:۱۶٫
[۱۲]ابوعلی فضلبن حسن الطبرسی، مجمعُالبیان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۴۹۱٫
[۱۳]صافات/۱۱۲٫
[۱۴]صافات/۱۰۱٫
[۱۵]صافات/۱۰۲٫
[۱۶]سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۵۳٫
[۱۷]پیدایش، ۱۷: ۲۵ـ۱۶٫
[۱۸]پیدایش، ۵: ۲۱٫
[۱۹]رک: پیدایش، ۱۶: ۱۶ـ۱٫
[۲۰]. ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، مجمعُالبیان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۹۲٫ علامه طباطبایی نیز ماجرای اسکان هاجر و اسماعیل در مکه را ذکر کرده و روایاتی دراین خصوص آورده است. رک: المیزان، ج۱، ص۲۸۶٫
[۲۱] پیدایش، ۲۱: ۲۱ـ۹٫
[۲۲]. در ترجمههای عربی کتاب مقدس به جای واژه «پسر» واژه «صبی» به چشم میخورد. در منابع اسلامی هم آمده که اسماعیل در همان اوان طفولیت در مکه اسکان داده شد. محمدمهدی فیروزمهر، “بررسی و مقایسه قصه اسماعیل(ع) در قرآن و تورات”، میقات حج، ش۳۳٫
[۲۳]. ازجمله مواردی که تورات در مورد حضرت اسماعیل ذکر کرده است و توهین به آن حضرت محسوب میشود، این است که آن حضرت را مردی وحشی و مطرود پدر و همگام معرفی کردهاند. رک: پیدایش، ۱۲: ۱۶٫
[۲۴]. مرحوم طبرسی در ذیل آیه ۱۲۹/بقره، مطالبی را در مورد این موضوع بیان کرده است و از سخنان وی استنباط میشود، اعتقاد به تأسیس بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع)داشتهاند. رک: ابوجعفر محمدبن جریر طبری، تفسیر طبری، ج۱، ص۱۰۷٫
[۲۵]. رک: ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، مجمعُالبیان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۸۹ و ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۰۲، محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض، ج۱، ص۱۸۸، ذیل آیه ۱۲۹/بقره.
[۲۶]. حج/۲۶٫
[۲۷]. بقره/ ۱۲۷ـ۱۲۹٫
[۲۸]. رک: ابوجعفر محمدبن جریر طبری، جامعُالبیان، ج۱، ص۷۶۵؛ تفسیر مجمعالبیان، ج۱، ص۳۸۹؛ طبری نیز در تفسیر آیه (۱۲۹/بقره) پیامبراکرم۹ را اجابت دعای ابراهیم معرفی نموده است. ترجمه تفسیر طبری، ج۱، ص۱۰۷٫
[۲۹]. صافات/۱۰۶-۱۰۷؛ و پیدایش ۱۳: ۲۲و۱۲٫ (ای ابراهیم این کار را مکن و به صدق نیت تو پی بردیم که حاضری فرزند یگانه خود را قربانی نمایی. ابراهیم پشت سر خود قوچی را دید و او را به جای پسرش قربانی نمود. علامه طباطبایی، فدیه فرزند را قوچ معرفی کردهاند. المیزان، ج۱۷، ص۱۵۳٫
[۳۰] صافات/۱۰۱ـ۱۰۷٫
[۳۱] پیدایش، ۲۲: ۱-۱۷ (اصل متن در دلیل ۶ رد ذبیحبودن اسحاق آمده است.)
[۳۲] سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۵۱ و ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، تفسیر مجمعُالبیان، ج۸، ص۷۰۶٫
[۳۳] رک: ترجمه تفسیر طبری، ج۶، ص۱۵۳۰ـ۱۵۳۹ و فتحی محمد الزغبی، قصۀ الذبیح، ص۶۹ـ۷۱٫
[۳۴] رک: اسماعیلبن عمروبن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۳۱ـ ۳۳٫
[۳۵]. رک: ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، مجمعُالبیان فی تفسیرالقرآن، ج۸، ص۷۰۶، حسن الباش، القرآن والتورات أین یتفقان و أین یفترقان؟ ج۱، ص۱۸۴؛ شایب، قصۀ الذبیح بین الروایات الکتابیه والاسلامیه، ص۷۳٫
[۳۶] . صافات/۱۰۱٫
[۳۷] رک: ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، مجمعُالبیان فی تفسیرالقرآن، ج۸، ص۷۰۷؛ محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۱۵۳٫
[۳۸] هود/۷۱٫
[۳۹] همان. و دایرۀُالمعارف قرآنکریم، ج۲، ص۲۸۴٫
[۴۰] فتحی محمد الزغبی، قصۀ الذبیح عند اهلالکتاب والمسلمین، ص۱۵۵-۱۵۶٫
[۴۱]. رک: حسن الباش، القرآن والتورات أین یتفقان و أین یفترقان؟ ج۱، ص۱۸۴؛ در تورات نیز به این مطلب اشاره شده و گفته که اسماعیل و مادرش(هاجر) در صحرای فاران ساکن شدند. (صحرای فاران همان مکه است.)
[۴۲]رک: عبدالحمید الفراهی، الرأی الصحیح فی من هو الذبیح، ص۱۶٫
[۴۳] پیدایش، ۲۲: ۱-۱۶٫
[۴۴]. رک: حسن الباش، القرآن والتورات أین یتفقان و أین یفترقان؟ ج۱، ص۱۷۷و۱۷۹؛ عبداللهبن عبدالرحمن سلیمانی، عنصریۀ اهلالکتاب فی تحریف اسم الذبیح فی اسماعیل الی الاسحاق، ص۵۸٫
[۴۵] صافات/۱۱۲٫
[۴۶] شیخ صدوق، من لایحضر الفقیه، ج۲، ص۱۴۸، ح۵٫
[۴۷] پیدایش، ۲۲: ۶-۱۰٫
[۴۸] رک: آلوسی، روحُالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۲، ص۱۲۲، محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۱۵۱٫
[۴۹] صافات/۱۰۱٫
[۵۰] هود/۷۵٫
[۵۱] مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرۀُالمعارف قرآنکریم، ج۲، ص۲۸۶٫
[۵۲] رک: ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، مجمعُالبیان فی تفسیرالقرآن، ج۷، ص۹۵ـ۹۴٫
[۵۳] رک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۸۲٫
[۵۴] رک: اسماعیلبن عمروبن کثیردمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۰۲٫
[۵۵] «فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعیَ قالَ یبُنَیَّ اِنّی اَری فِی المَنامِ اَنّی اَذبَحُکَ فَانظُر ماذا تَری قالَ یاَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرینَ»؛ «آنگاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین میبینم که تو را (در راه خدا) قربانی میکنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هرچه مأموری انجام ده که انشاءالله مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت.»
[۵۶] رک: ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، مجمعُالبیان فی تفسیرالقرآن، ج۸، ص۷۶٫
[۵۷] پیدایش، ۲۰: ۱۷٫
[۵۸] پیدایش، ۱۳: ۲۱٫
[۵۹] پیدایش، ۲۱: ۱۷-۱۸٫
[۶۰] پیدایش، ۲۰: ۲۱٫
[۶۱] پیدایش، ۱۹: ۲۱٫
[۶۲] پیدایش، ۱۲: ۱۶٫